تاریخ : چهار شنبه 24 خرداد 1391
نویسنده : رامین حمیدی
اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت: …
«ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟»
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود. صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند: «ما نمی توانیم این را به تو بگوییم. چون تو یک راهب نیستی»
مرد با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.
چند سال بعد ماشین همان مرد باز هم در مقابل همان صومعه خراب شد.
راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت کردند، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند. آن شب بازهم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود، شنید.
صبح فردا پرسید که آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: «ما نمی توانیم این را به تو بگوییم. چون تو یک راهب نیستی»
این بار مرد گفت «بسیار خوب، بسیار خوب، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن آن فدا کنم. اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است که راهب باشم، من حاضرم. بگویید چگونه می توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند «تو باید به تمام نقاط کره زمین سفرکنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همین طور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.»
مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و ۴۵ سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
مرد گفت:«من به تمام نقاط کره زمین سفر کردم و عمر خودم را وقف کاری که از من خواسته بودید کردم. تعداد برگ های گیاه دنیا ۳۷۱,۱۴۵,۲۳۶,۲۸۴,۲۳۲ عدد است. و ۲۳۱,۲۸۱,۲۱۹,۹۹۹,۱۲۹,۳۸۲ سنگ روی زمین وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند: «تبریک می گوییم. پاسخ های تو کاملا صحیح است. اکنون تو یک راهب هستی. ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.»
رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به مرد گفت: «صدا از پشت آن در بود»
مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود. مرد گفت: «ممکن است کلید این در را به من بدهید؟»
راهب ها کلید را به او دادند و او در را باز کرد.
پشت در چوبی یک در سنگی بود. مرد درخواست کرد تا کلید در سنگی را هم به او بدهند.
راهب ها کلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز کرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت. او بازهم درخواست کلید کرد.
پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت کبود قرار داشت.
و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز، نقره، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
در نهایت رئیس راهب ها گفت: «این کلید آخرین در است». مرد که از در های بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز کرد. دستگیره را چرخاند و در را باز کرد. وقتی پشت در را دید و متوجه شد که منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی که او دید واقعا شگفت انگیز و باور نکردنی بود.
.
.
.
.
.
اما من نمی توانم بگویم او چه چیزی پشت در دید، چون شما راهب نیستید!
.
.
.
.
لطفا به من حرف بد نزنید !
.
.
خودمم دارم دنبال اون نفری که اینو برای من فرستاده می گردم تا حقشو کف دستش بگذارم
منبع:سایت اتوبان
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ : یک شنبه 18 دی 1390
نویسنده : رامین حمیدی
صور هشتگانه حروف جُمل که با نام اولین صورت (ابجد) معروف است. ترتیب حروف (صامت: بیصدا) در این نسق همان ترتیب عبری – آرامی است و این امر مؤید آن است که عرب، الفبای خود را از آنان (به وساطت نبطیان) اقتباس کردهاست.
حروف اَبجَد شیوهای برای مرتبسازی حروف زبان عربی است که بر پایه الفبای اولیه خط فنیقی مرتب شدهاند. گاهی از این شیوه در شمارهگذاری موارد یا صفحات به کار میرود.
حروف ابجد به این شرحند: «الف، ب، ج، د، ه، و، ز، ح، ط، ی، ک، ل، م، ن، س، ع، ف، ص، ق، ر، ش، ت، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ». و اعداد ۱ تا ۱۰۰۰ به بیست و هشت حرف تقسیم شدهاست.
برای آسانی ازبر کردن ترتیب این حروف، هر چندتا حرف پیاپی به شکل واژه در آمده و تلفظ میشوند. این واژهها عبارتاند از: «اَبْجَدْ - هَوََّزْ - حُطّی - کَلَمَنْ - سَعْفَصْ - قَرَشَتْ - ثَخَِّذْ - ضَظِغْ» از الفبای ابجد برای متناظر کردن اعداد و واژهها نیز استفاده میشود. به این ترتیب که برای هر حرف واژهای که بخواهند به عدد تبدیلش کنند، عدد متناظر را از جدول زیر برمیدارند و اعداد به دستآمده را جمع میزنند. برای نمونه در این روش، واژهٔ «علی» برابر با «۱۱۰» میشود همچنین «یاعلی» برابر با ۱۲۱ میباشد.
همزه (أ) و الف (ا) هر یک را به عدد ۱ حساب میکنند و حروفاتی که به واسطه تشدید مکرر است، یک حرف محاسبه میشوند؛ مثلاً کلمه فَعّال را ۱۸۱ میگیرند؛ چون ف ۸۰، ع ۷۰، ا ۱ و ل ۳۰ است. استثنائاً لام مشدد کلمه الله را دو حرف حساب میکنند. بنا بر این اللّه ۶۶ میشود؛ چون ا ۱، ل ۳۰، ل ۳۰ و ه ۵ است. به همین جهت اللّه را در کتابت با تشدید نمینویسند؛ چون لام مکرر است و تشدید ندارد. حساب کلماتی همچون اله و رحمن صورت مکتوب است؛ نه ملفوظ (الاه و رحمان). از این رو اله عدد ۳۶ خواهد بود و رحمن ۲۹۸.
برخی افراد برای این شمارهها ویژگیهای فراطبیعی قائلند.
کاربردهای حروف ابجد:
الف)صفحههای مقدمهٔ بعضی از کتابها را با این عددها شماره گذاری میکنند.
ب)تاریخ وقایع مهم را با ترکیب حروف ابجد به صورت یک کلمه یا یک عبارت یا یک جملهٔ معنی دار یا شعر در میآورند که به خاطر سپردن آن کلمه یا عبارت یا آن جمله یا شعر، تاریخ مزبور را حساب میکنند.
ج)در موسیقی پس ازاسلام، در ثبت اصوات و دساتین از حروف ابجد استفاده شدهاست. برای نمونه نغمههای (دستگاه شور) با حروف ابجد عبارت بودهاند از: «یح یه یب ی ح ه ج ا» و فاصلهها و ابعاد آنها: «ط ط ج ج ط ج ج» که در موسیقی امروز به ترتیب نتهای سل، لاکرن، سی بمل، دو، رکرن، میبمل، فا و سل را تشکیل میدهند.
د)گاهی در نوشتن، برای جدا کردن مطالب مختلف از یکدیگر، آنها را با حروف ابجد مشخص میکنند. مثلاً در همینجا برای جدا کردن کاربردهای حروف ابجد، آنها را با حروف الف، ب، ج و … مشخص کردیم.
حروف ابجد کبیر:
الف ب ج د ه و ز ح ط ی ک ل م ن س ع ف ص ق ر ش ت ث خ ذ ض ظ غ
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۲۰ ۳۰ ۴۰ ۵۰ ۶۰ ۷۰ ۸۰ ۹۰ ۱۰۰ ۲۰۰ ۳۰۰ ۴۰۰ ۵۰۰ ۶۰۰ ۷۰۰ ۸۰۰ ۹۰۰ ۱۰۰۰
حروف ابجد صغیر:
الف ب ج د ه و ز ح ط ی ک ل م ن س ع ف ص ق ر ش ت ث خ ذ ض ظ غ
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۸ ۶ ۴ ۲ ساقط ۱۰ ۸ ۶ ۴ ۸ ساقط ۴ ۸ ساقط ۴ ۸ ساقط ۴
کپی شده از ویکی پدیا
|
امتیاز مطلب : 151
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
|
برچسبها: حروف ابجد , ابجد , کلمات عربی , حروف اسرارآمیز , هیپنوتیزم , ارواح , احضار ارواح , جن , داستان جن , رام ولف , رامین حمیدی , |
|
تاریخ : چهار شنبه 30 شهريور 1390
نویسنده : رامین حمیدی
آگاهيد كه فلسفه روانشناسي و دانش فيزيولوژي انساني به علت عدم شناخت روان و روح، هنوز مكانيسم خواب و خواب ديدن و حالات مربوط به رويا را نشناخته اند و آنچه فلاسفه و روشنفكران يا متفكرين و علماي اديان، درباره خواب و خواب ديدن گفته اند، مطالبي بسيار سطحي و غير مستدل و احيانا نتيجه تجربيات شخصي بوده است كه نمي توان آنها را حكم كلي دانست.
انسان بايد شناخته بشود، جسمش، مغزش، روانش، روحش و ارتباطش با جهان هستي. خواب قسمتي از زندگي انسان است، انسان در خواب زنده است، مي خورد، مي آشامد، تفريح مي كند، ازدواج مي كند، حركت دارد، فكر مي كند، خيال مي كند، معاشرت مي كند و خلاصه زندگي مي كند و بطور متوسط يك چهارم از عمر خود را در خواب مي گذراند .
مي دانيد كه آدم وقتي بيدار است باز هم در خواب است و وقتي در خواب است بيدار است؟ نه، يقين دارم.........
|
امتیاز مطلب : 134
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ : پنج شنبه 9 تير 1390
نویسنده : رامین حمیدی
(تى. اس. اليوت)
مرگ، واقعيتى است غيرقابل انكار! رسيدن به مرگ براى هر موجود، ضرورىتر از حيات اوست. «همگان طعم مرگ را مىچشند»(سوره عنكبوت، آيه 57). آدمى از اوّلين روزهاى تاريخ حيات فكرى خويش به تأمل در ماهيت مرگ پرداخته و اين كاوش همچنان ادامه دارد.
در اين نوشتار، به تجربيات نزديك به مرگ كه برخى افراد مىتوانند به آنها دست يابند، مىپردازيم. آنچه در اين تجربهها روى مىدهد، سست شدن ارتباط روح و بدن مادى است. در پى ضعف اين رابطه، روح، آزادىاى مىيابد و به مشاهداتى نائل مىشود كه پيش از آن برايش ميسّر نبوده است. ماوراى مادّه را مىبيند و از ناديدههايى آگاه مىگردد كه تا آن زمان از ديدن آنها محروم و ناتوان بوده است.
مطرح كردن تجربيات نزديك به مرگ، از اين جنبه اهميت دارد كه باعث مىشود افراد بسيارى كه مشابه تجربيات مزبور را داشتهاند، جرئت كافى پيدا كنند تا موارد تجربه خود را جدّى گرفته، از زير ضربات جبرانناپذير اتهاماتى از قبيل: اختلال حواس، هذيان گويى، توهّمزدگى و... نجات يابند و همچنين پيشرفتهايى در اين باره ايجاد كنند؛ زيرا اين گونه تجربهها، دست كم، پيامآور از جهان ديگرند و به صورت هشدار دهنده عمل مىكنند.
تجربه نزديك مرگ، چيست؟
در مصاحبه با افراد مختلف در چند كشور، ويژگيهاى مشترك «تجربيات نزديك مرگِ» آنان طبقهبندى شده است. بروز يك يا چند تا از اين ويژگيها، معرّف «تجربه نزديك مرگ» است كه از اين پس، آن را «ت.ن.م» مىناميم:
|
امتیاز مطلب : 180
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
|
برچسبها: تجربه نزديك مرگ , تجربه مرگ , مرگ , مردن , جداشدن روح از بدن , عزرائيل , قيامت , افرادي كه مردند و زنده شدند , نظريه هاي مرگ , جهان ديگر , علوم غريبه , هيپنوتيزم , سفر روحي , ترس از مرگ , ديدن هالهونور , نور بهشتي , , |
|
|
تاریخ : یک شنبه 29 خرداد 1390
نویسنده : رامین حمیدی
دکتر فلاور براي هيپنوتيزم کردن بسيار راحت و آسان است. زيرا به اين نياز ندارد که شما به بيان و ارائه يک متن مفصل وپيچيده به عنوان تلقين هيپنوتيزمي بپردازيد . آنچه که به عنوان تلقين به سوژه گفته مي شود , عملا چيزي بيشتر از شمردن نيست. در آغاز کار همانطور که قبلا اشاره شد , مطالب را براي توجيه و آماده سازي به سوژه بگوييد. در مرحله دوم تنها آنچه را که هيپنوتيزور انجام مي دهد , شمردن است و تنها کاري را که سوژه ابه انجام آن مي پردازد , باز کردن و بستن چشم ها مي باشد. بنابراين , اين روشي است که طي آن سوژه به صورت فعالي شرکت مي کند.
سوژه بايستي راحت بر روي صندلي قرار بگيرد و در مقابل او يک در يا ديوار ساده و بي آرايش وجود داشته باشد. شما طوري قرار بگيريد که در قسمت جانبي و کمي عقب تر از او مستقر باشيد. در اين وضعيت اين امکان براي شما فراهم مي شود تا صورت و يکي از چشم هاي او را از نيمرخ زير نظر داشته باشيد و از نزديک عکس العمل هاي او را مشاهده کنيد. در اين متد
نيازي نيست تا شما بر روي نقطه خاصي به تمرکز و توجه بپردازيد. کار را به اين ترتيب ادامه دهيد:
((کاملا ريلاکس باشيد و نگاه شما متوجه در يا ديواري باشد که مقابل چشمان شما قرار گرفته است . لزومي ندارد که توجه دقيقي به اين ناحيه داشته باشيد. کافي است که تنها به صورتي خواب آلود و مبهم در ميدان ديد شما قرار گرفته باشد. پس از مدت کوتاهي من شروع به شمردن مي کنم. پس از شنيدن هر عددي چشمانتان را ببنديد و در فاصله عددها چشمانتان
را باز کنيد و اين کار را به اين صورت ادامه بدهيد.)) پس از آن به قسمت جلوي ديد او برويد و آنچه را که مورد نظر شماست , به صورتي عملي و از طريق چهره خودتان به او نشان بدهيد. براي مثال عدد ((يک )) را بشماريد و همگام با آن چشمانتان را ببنديد و پس از مدت کوتاهي آنها را باز کنيد. پس از آن عدد ((دو )) را بشماريد و همگام با آن بار ديگر چشمانتان را ببنديد و بعد باز کنيد. سپس عدد (( سه )) را بشماريد و بعد اين جريان را استمرار بخشيد ولي در اين موقع در زمان باز کردن چشم ها طوري عمل کنيد که افراد ناظر احساس کنند باز گشايي چشمان شما با سختي و دشواري بيشتري صورت مي گيرد.
بنابراين تکيه بيشتري بر تلقينات خود بدهيد. در اين زمان بار ديگر به پشت سر يا کنار سوژه رفته و شروع به شمردن کنيد.
ضمنا از سوژه بخواهيد که همگام با شمردن شما , چشمانش را باز کرده و بعد ببندد , تا زماني که ديگر باز کردن چشم ها براي او بسيار مشکل و طاقت فرسا جلوه کند. ((در جريان اين شمردنها شما احساس مي کنيد که هر بار باز کردن چشم ها براي شما سخت تر و دشوارتر مي شود. در اين جريان لحظه به لحظه چشمان شما خسته تر و خواب آلود تر مي شوند. پس
از مدتي احساس ميکنيد که بازگشايي چشم ها براي شما بسيار سخت و دشوار , بلکه غير ممکن مي گردد. همين طور که اين شمارشها ادامه پيدا مي کند , شما احساس مي کنيد که يک حالت خستگي , کرختي , وتنبلي در قسمت هاي مختلف بدن شما پديدار مي گردد. تمام قسمتهاي مختلف بدن شما ريلاکس و ريلاکس تر مي شوند. پس از مدتي شما آنچنان خسته و خواب آلود مي شويد که با شمردن ديگر نمي توانيد چشمانتان را باز کنيد , بلکه همانطور بسته باقي مي ماند و با شمردن اين حالت شما به هم نمي خورد . دير يا نزديک زماني فرا مي رسد که شما چشمانتان را مي بنديد و اين وضع همينطور باقي مي ماند و شما هم به خواب عميقي فرو مي رويد. ))
تا به حال شما براي سوژه شرح داده ايد که او بايد انتظار چه وقايعي را داشته باشد . بنابراين در اين موقع شما مي توانيد به صورت يکنواختي به شمردن بپردازيد . شمردن را از يک شروع کنيد و تا بيست , مطابق شرحي که بيان شد , ادامه دهيد.
اگر هنوز چشمان سوژه بسته نشده بود , مي توانيد دوباره از يک تا بيست بشماريد . اين سري شمردنها را تا زماني ادامه بدهيد که چشمان او بسته باقي بماند و در حالت هيپنوتيزم قرار بگيرد. يک سوژه خوب هيپنوتيزمي ختي پيش از آنکه شما به عدد پانزده برسيد , چشمانش بسته باقي مي ماند. اولين نکته جالبي که شما به آن برخورد مي کنيد , کوشش سوژه
براي باز کردن چشمانش مي باشد. گاهي نظم باز و بسته شدن چشمان او با نظم شمردن شما هماهنگي نشان نمي دهد. پس از مدتي در حالي که سوژه براي باز و بستن چشم هايش به کوشش بي حاصلي دست مي زند , ولي همچنان ديدگان او بسته باقي مي مانند و تنها کمي پلک ها و ابروهاي او حرکت مي کنند.
پس از انکه چشمان او بسته باقي ماند , شمردن را متوقف کنيد و به لحن بيانات خويش آهنگ و نماي آمرانه اي بدهيد. در اين زمان سوژه هيپنوتيزم شده است. اگر بخواهيد , مي توانيد شمردن را تا رسيدن به عدد بيست ادامه بدهيد, ولي از اين به بعد اين شمردن را با تلقيناتي درباره عميق تر شدن خلسه هيپنوتيزمي هماهنگ کنيد . به او متذکر شويد که با شمردن هر
عدد خواب او عميق و عميق تر مي شود و زماني که شما به عدد بيست برسيد , او در يک خلسه عميق هيپنوتيزمي قرار مي گيرد. زماني که به عدد بيست رسيديد , به صداي خود لحن قاطع تر و آمرانه تري بدهيد و به اصطلاح بر او تسلط پيدا کنيد .
به اين ترتيب همان طور که براي گام سوم لازم است , شما کنترل بر سوژه را به دست گرفته ايد.
گاهي با وجود آنکه چشمان سوژه هنوز بسته نشده , ولي با اين وجود هماهنگي حرکات بسته شدن و باز شدن چشمان او با شمردن شما بهم خورده و مختل شده است. در اين شرايط نيازي به اين نيست که تا بيست بشماريد . در اين شرايط شمردن با متوقف کرده و به کنترل او به صورتي آمرانه به تلقيناتي بپردازيد که هدف آنها عميق تر شدن خلسه هيپنوتيزمي
سوژه است.
اگر پس از سه بار شمردن تا بيست چشمان سوژه بسته باقي نماند و يا اينکه هماهنگي باز و بسته شدن چشم هاي او با نظم شمردن شما به هم نخورد , شما مي توانيد به اين نتيجه برسيد که اين تکنيک بر روي او موثر نيست , ولي نبايد در وسط القاي خلسه مبادرت به توقف کردن آن بکنيد. بنابراين زماني که شما براي دور سوم به عدد بيست رسيديد , از او بخواهيد که چشمانش راببندد و همان طور که در روش ريلاکس شدن آموختيد , با اين روش و يا تکنيک هاي ديگر او را هيپنوتيزم کنيد . حتي سوژه هايي که تا حدودي با هيپنوتيزم آشنايي دارند , متوجه نمي شوند که شما به روش جديدي روي آورده ايد , بلکه آنها خيال مي کنند اين همان روشي است که شما به صورت عادي و معمولي براي القاي خلسه هيپنوتيزمي از آن استفاده مي کنيد.
روش دکتر فلاور به سه شکل متفاوت مي تواند مورد استفاده قرار بگرد. در شکل اول پس از آنکه چشمان سوژه خود به خود بسته شد . هيپنوتيزور کنترل خود را بر او اعمال مي کند . در شکل دوم پس از آنکه اختلالي در هماهنگي بين شمارش شما و باز و بسته شدن چشمان سوژه پديد آمد . اين پديده را براي او به عنوان دليلي براي پيدايش خلسه هيپنوتيزمي تلقي کرده
و از او بخواهيد که چشمانش را ببندد و تسلط هيپنوتيزمي خويش را برقرار سازيد.
متد شما موثر تر و کارساز نيست , ادامه کار را متوقف کرده و به تکنيک ديگر روي آوريد.
به کوشش محمد تبریزی
تصحیح از رامین حمیدی
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
|
برچسبها: دگر هیپنوتیزم , هیپنوتیزم کردن دیگران , تلقینات هیپنوتیزم , هیپنوتیزم وماورا , سوژه , تسلط بر هیپنوتیزم , روش های هیپنوتیزم کردن , بیدار شدن از هیپنوتیزم , خواب رفتن هیپنوتیزم , تمرکز , تکنیک های هیپنوتیزم , , |
|
تاریخ : جمعه 20 خرداد 1390
نویسنده : رامین حمیدی
« ... از قدیم الایام در تصاویری که از پیامبران و قدیسین ادیان اسلام و مسیحیت تهیه می شده است همواره هاله تابانی به دور سر یا بدن آنان نقاشی کرده اند .
این عقیده که ابری از انرژی یا ، هاله تابانی، بدن را احاطه کرده است به قرنها پیش باز می گردد . تصاویری باستانی از مردان مقدسی به دست آمده است که آنها را در محیطی نورانی نشان می دهد . این ابهام اساطیری اولین بار در بیمارستانی در لندن به وسیله Kilner کشف شد . در سال 1911 او متوجه شد که با نگاه کردن از پشت شیشه های رنگی قادر است به دور بیشتر افراد ، حاشیه ای تابان مشاهده کند . او می گفت که شکل و رنگ این این هاله تابان بر حسب میزان سلامتی شخص فرق می کند ، و خود از آن به عنوان کمکی در تشخیص طبی استفاده می کرد
می دانید که چشمان ما به نوری حساس است که طول موجش بین 380 تا 760 میکرون باشد . این حقیقت که بدن انسان امواج الکترو مغناطیسی تابش می کند و طول موج این امواج بیشتر از آن است که اغلب چشمها قادر به دیدن آن باشند ، به وسیله فن جدید ، گرما نگاری ، که تابش گرمایی را به تصاویر رنگی شگفت آوری تبدیل می کند ، به روشنی ثابت شده است . در واقع بدن ما تابشی دارد که طول موج آن از حد طبیعی بینایی ما بیرون است و البته باید در نظر داشت که برد حساسیت انسان وسیع است ، بعضی افراد اصواتی را می شنوند که برای دیگران مافوق صوت است و بعضی طول موجهایی را می بینند که برای دیگران نامرئی است .
....
|
امتیاز مطلب : 87
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
|
برچسبها: مشاهده هاله , عینک مخصوص هاله , نور , هاله , هاله نورانی , نور انسان , چاکرا , روح , نشانه های سلامتی , هاله چیست , مشاهده هاله نور اطراف انسان , میدان انرژی انسان , , |
|
|
تاریخ : شنبه 14 خرداد 1390
نویسنده : رامین حمیدی
هاله
در اطراف انسان ميدانی از انرژی لطيف با قطر تقريبی 5/1 متر وجود دارد که با چشم معمولی قابل رويت نيست و هاله ناميده میشود. اين ميدان انرژی ما را همچون تخم مرغ بزرگی در بر گرفته است. اين ميدان طول موج و فرکانس غير قابل رويت با چشم فيزيکی در حالت عادی دارد، اما با تمرينات خاص می¬توان اين انرژیها را ديد و لمس کرد.
لطفا به ادامه مطلب بروید...
|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
|
برچسبها: هاله , هاله نورانی , نور انسان , چاکرا , روح , نشانه های سلامتی , هاله چیست , مشاهده هاله نور اطراف انسان , میدان انرژی انسان , , |
|
|
تاریخ : جمعه 6 خرداد 1390
نویسنده : رامین حمیدی
خلسه(2)
خلسه حالتی است بین خواب وبیداری در این حالت است که فرد دارای ادراکی مافوق این ادراک وحواس پنجگانه میشود و حالتهای شهود وروشن بینی وادراک جهان متافیزیکی و...در این حالت رخ میدهد با تغییر امواج مغزی و پایین آوردن فرکانس آلفای مغز انسان به حالت خلسه فرو میرود واین امواج هر قدر به فرکانس پایین تری برسند خلسه عمیقتر وشخص در آرامش بیشتری فرو رفته و امکان دریافت اطلاعات او از جهان متافیزیکی بیشتر میشود .
خلسه سومنامبول یک ( خلسه نوع اول) : حالتی است كه سوژه در آن به خلسه سبك می فرو رود در پاره ای از موارد القائات هیپنوتیكی توسط هیپنوتیزور در حالت بیداری در سوژه اعمال می گردد و فی الواقع جنبه تلقین بیداری دارد. مانند اطاعت سربازان از فرمانده خود كه در این حالت سربازان به صورت تلقینی و ناخودآگاهی در مقابل دستورات فرمانده خود شرطی شده اند.
خلسه سومنامبول دو : حالتی است كه چشمان سوژه بسته شده و در واقع سوژه به حالت هیپنوز و یا حالتی شبیه به خواب فرو رفته است. در این حالت سوژه برای پذیرش بسیاری از حركات و یا گفتار و یا تلقینهای هیپنوتیكی آماده می شود. مانند برطرف كردن صفات بد, بوجود آوردن صفات پسندیده و برطرف كردن بیماریهای روان تنی كه در اثر ناراحتیهای روانی در سوژه بوجود آمده است.
كاتالاپسی : در این حالت هیپنوز به خلسه عمیقتری وارد شده و بدن او خشك می شود و اگر كتف ها و پاهای هیپنوز را بر روی دو صندلی قرار دهیم, بدن او خم نمی شود. در این حالت اگر كسی با وزن متعادلی به نسبت وزن هیپنوز بر روی شكم او بایستد بدن او به هیچ عنوان خم نمی شود.
خود من بارها شاهد این عمل بوده ام كه چندین نفر روی شخص كاتالاپسی شده رفته اند و حتی روی او بالا و پایین پریده اند! البته باید این را هم بگویم كه این عمل بسیار خطرناك بوده و اگر هیپنوتیزور به اندازه كافی در كار خود ماهر نباشد ممكن است لطمات جبران ناپذیری به سوژه وارد آید. به همین دلیل از شما می خواهم كه خودتان این كار را انجام ندهید و تا جایی كه امكان دارد نگذارید كه روی شما این عمل را انجام دهند.
خلسه لتارژی یك : در این حالت عمق خلسه در سوژه بسیار زیاد است, بطوریكه در پاره ای اوقات پس از اتمام عمل هیپنوتیزم, سوژه چیزی را به یاد نمی آورد. همچنین در این حالت است كه قدرتهای فراروانی هیپنوز نظیر تله پاتی, تله كینسی و ... بارور می گردد و حتی سوژه می تواند آینده نگری كند و كلیرویانس انجام دهد.
خلسه لتارژی دو : در این حالت عمق خلسه فوق العاده زیاد است و حالتی شبیه به مرگ در هیپنوز ایجاد می گردد. سرعت اعمال حیاتی نظیر ضربان قلب كند می شود ودر بسیاری موارد هاله ای از انوار آبی و یا بنفش در بالای سر هیپنوز آشكار می گردد و قابل دیدن است.
مرتاضینی كه در قبر به مدت طولانی در زیر خاك مدفون می شوند و سپس زنده بیرون كشیده می شوند و یا در آكواریوم آب برای مدت طولانی دراز می كشند, در حالت لتارژی دو قرار دارند و این حالت از متاهیپنوتیزمی آنها نتیجه می شود. انسان در حالت متاهیپنوتیزم, ناخودآگاه به قدرتهای مغزی می رسد.
در مورد كم شدن ضربان قلب یكبار خود من شاهد این اتفاق بودم كه در حضور یك پزشك ابتدا فشار خون یك نفر را اندازه گرفتند بعد از بردن او به حالت لتارژی فشار او به شدت افت كرد و بنا به گفته دكتر به حدود 4 رسید! وقتی كه خود من سوژه را لمس كردم كاملا سرد شده بود
ا- عميق تر شدن از طريق ادراک:
يک سوژه در زماني که براي اولين بار وارد خلسه هيپنوتيزمي ميشود عميشه واقعا مطمئن نيست که هيپنوتيزم شده باشد,زيرا او نه تنها حرفهاي هيپنوتيزور را ميشنود, بلکه از کليه وقايع و اتفاقاتي هم که در جوار او روي مي دهد آگاهي دارد. در اين شرايط او چيز متفاوتي را نسبت به قبل احساس نمي کند. بنابراين مانند انبوهي از سوژه هاي هيپنوتيزميک قبول نمي کند که به خواب هيپنوتيزمي يا خلسه (ترانس) وارد شده است. بنابر اين لازم است قبلا سوژه اين موضوع را درک کند که واقعا هيپنوتيزم شده است. يکي از مقدماتي ترين و يا ساده ترين کارهايي که از طريق آن به ادراک مي رسد , زورآزمايي او براي بازگشايي چشم ها مي باشد که از طريق ارائه تلقينات مناسب صورت ميگيرد. در اين شرايط او پس از آنکه متوجه ميشود که نمي تواند چشم هايش را به اراده خودش باز کند, قانع ميشود که واقعا اتفاقاتي افتاده است که او را در انجام اين کار بسيار ساده ناتوان کرده است . معمولا اين ادراک به ورود به شرايط خلسه هيپنوتيزمي باعث ميشود تا اينکه او به خلسه عميق تري وارد شده و با بيداري متعارف فاصله بيشتري را احساس کند. براي رسيدن به اين هدف مي توان از ساير آزمايشهايي هم که نوعي اختلال در کنترل عضلاني را نشان مي دهند استفاده کرد. براي مثال پس از آنکه با تشريفات و زبان بازيهاي متعارف که به انها تلقين مي گوييم دست يک سوژه را در شرايط کاتالپسي قرار داديم و او متوجه نشد که نمي تواند دستش را خم کرده و پايين بياورد, به اين نکته توجه پيدا ميکند . لطفا يک بار ديگر به اين جران توجه بفرمايي: ((دست شما کاملا به سمت جلو و در طرف مقال کشيده شده است. کاملا سفت و سخت شده مانند يک ميله آهن . شما نمي توانيد آن را خم کنيد و يا پايين بياوريد. هر قدر هم که شما کوشش کنيد , خم کردن يا پايين آوردن دست برايتان مشکل تر ميشود , زيرا شما در شرايط هيپنوتيزمي قرار داريد. همانطور که مشاهده ميکنيد , کاملا تحت اختيار من قرار گرفته ايد و کليه دستورات مرا انجام مي دهيد. الان شما به نکته جالب تري توجه پيدا ميکنيد. هرقدر بکوشيد که دستتان را به سمت پايين بياوريد بالاتر و بالاتر ميرود , هرقدر براي پايين آوردن دستتان بکوشيد اين دست بيشتر و بيشتر به سمت بالا متمايل ميشود. عملا تا زماني که من بگويم که شما مي توانيد دست خودتان را به پايين بياوريد , انجام اين عمل براي مشا عير ممکن خواهد بود)). با کارهايي که در اين لحظات انجام داده و با بياناتي که مطرح کرده ايد در اين زمان اين احساس در آگاهي سوژه پديد آمده که تحت تاثير هيپنوتيزمي شما قرار گرفته است وگرنه دليلي وجود ندارد که او نتواند کاري به اين سادگي را انجام ندهد؟براي برخي از سوژه هاي هيپنوتيزمي قبول تلقينات ادراکي از طريق تلقينات بعد از هيپنوتيزمي به صورت بهتري صورت ميگيرد. براي مثال شما مي توانيد به سوژه تلقين کنيد که چند دقيقه پس از بيدار شدن , خارش شديدي را در پشت قفسه سينه اش درست در نقطه اي احساس خواهد کرد که خاراندن آن منطقه براي او امکان پذير نباشد.
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
|
برچسبها: خلسه , ورود به خلسه , هيپنوتيزم , ماورا , كنترل ذهن , تاثير بر ديگران , ذهن , تمركز , كاتالاپسي , سفت كردن بدن , , |
|
تاریخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390
نویسنده : رامین حمیدی
شيخ بهايى مي گويد :
در اصفهان ، رفيقى داشتم كه بيشتر وقتها به قبرستان مي رفت و بر سرآرامگاه آشنايى به عبادت مى پرداخت.
روزى به ديدارش رفتم ، پرسيدمش : از شگفتى هاى قبرستان چه ديدهاى؟
گفت : ديروز ، جنازهاى را بدينجا آوردند و در گوشهاى به خاك سپردند.
هنگام شامگاه ، بوى گنديدهاى از نزديكى هاى آن قبر برخاست كه تا به حال بويى بدين بدى نبوييدهام!
ناگاه هيكل ترسناكى را همانند سگ -كه بوى گند از او می آمد- ديدم كه به طرف قبر مىرود ، وقتى بر سر آن قبر رسيد ، ناپديد شد ، پس از مدتى ، بوى عطرآگين از نزديكى هاى آن قبر برخاست كه بويى بدين خوشبويى تا كنون به مشامم نرسيده بود!
در اين هنگام ، صورت زيبا و دلربايى را ديدم كه بر سر آن قبر رفت و داخل قبر شد.
كمى گذشت ، صورت زيبا ، زخمى و خون آلود از قبر بيرون آمد!
بسيار شگفت زده شدم ؛ در آن حال از خدا خواستم كه مرا از اين راز آگاه سازد ، به وسيلهاى پى بردم كه آن صورت زيبا ، كردار نيك و آن چهره ترسناك ، كردار زشت آن شخص بوده است ؛ چون كارهاى بدش بر كارهاى خوبش چيره شد ، در قبر آن سيماى هولناك ، همدم و همراهش خواهد بود تا اينكه پاك گردد و گناهانش تصفيه شود و نوبت به سيماى كردار نيكش رسد. .
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
|
برچسبها: خاطره شیخ بهایی , فشار قبر , قبر , قبر کافر , نیک وبد , روح , عذاب قبر , نکیر ومنکر , سگ , کافر , |
|
تاریخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390
نویسنده : رامین حمیدی
اغلب در زندگي روزمره خود ملاحظه ميكنيم كه در اثر وجود يك ناسازگاري بين ذهن ما و جهان خارج ، نظريات عجيب و غريبي اظهار ميكنيم. اين نظريه پردازي از سرشت مبهم و ناموزون ما ناشي ميشود. البته بايد توجه داشته باشيم كه نظريه پردازي علمي چيزي كاملا متفاوت از اين موردي است كه اشاره شد. در نظريه پردازي علمي ، انسان به صورت مستقيم با جهان خارج درگير ميشود و ذهن در مواجهه مستقيم با آن آزاد است و لذا جهان در حكم فاعل و ذهن در حكم منفعل ميباشد. اما در نظريه پردازي كه ما اشاره كرديم، جاي اين دو عوض ميشود. در علم فلسفه از اين نوع نظريه پردازيها عموما تحت عنوان متافيزيك ياد ميشود.
اگر تاريخ علم را مرور كنيم، ملاحظه ميكنيم كه همواره از روزگارهاي قديم رابطه بين علم و فلسفه ، خصوصا بين فيزيك و متافيزيك در نوسان بوده است. به عنوان مثال در زمان گاليله به دليل حكومت افكار ارسطويي ، دانشمندان در ارائه نظريات علمي با مشكلات بسياري مواجه بودهاند. اما تاريخ فلسفه ، مخصوصا بعد از دكارت تحولاتي در اين زمينه پديدار شد. فلسفه بعد از دكارت فلسفهاي است كه نقش علوم تجربي ، خصوصا فيزيك را در براندازي نظامهاي فلسفي مهم ميداند. مثلا نظريههايي در باب زمان و مكان و حركت كه توسط نيوتون ارائه گرديد، در فلسفه نيز تاثير گذار بودند. به همين ترتيب در اوايل قرن بيستم نظريه نسبيت عام انيشتين طلوع كرد كه برداشتي بديع و متفاوت از زمان و مكان و حركت ارائه داد و تاثيرات ديگري را در حوزه فلسفه به همراه داشت.
در اين دوران فيلسوف ذهن خود را در برابر جهان خارج و تاثيرات آن منعطف ميگرداند. بنابراين متافيزيك نيز جنبههاي واقع بينانه انديشيدن را مد نظر قرار ميدهد. پس در اين دوران فيلسوف شخصي واقع گرا است كه ذهن خود را از دام وسوسههاي تخيل رهانيده و به جهان مانند يك پديده عيني و نه ذهني نگاه ميكند و لذا تعجب او و طرح پرسشهايش راهگشاي علوم تجربي است و ديگر علم تجربي را كفر و عالم تجربي را كافر نميپندارد.
رابطه فيزيك و متافيزيك در قرن بيستم
پس از اينكه آراء اعضاي حلقه وين ، همچون پتكي سخت و سنگين بر سر متافيزيك رايج فرود آمد و آن را بيمعني اعلام داشت، حريف ديرينه و سر سخت حلقه وين ، كارل ريموند پوپر بر آن شد تا متافيزيك را دوباره احيا نمايد. در قرن بيستم ما شاهد تحديد ميان علم خصوصا فيزيك و متافيزيك هستيم. علم گزينه با معناي فعاليتهاي دانشمندان تجربي بوده و متافيزيك امري نظري و بيمعنا است كه سرگرمي عمده فلاسفه مدرسي است. اين تحديد همواره به صورتهاي گوناگون مطرح شده است. حتي ميتوان در نظريات ويتگنشتاين نيز رد پاهاي آن را يافت.
او در رساله خود گزارههاي متافيزيكي را بيمعني دانسته و در پژوهشهاي فلسفي كه خود ردي است بر رساله منطقي- فلسفي جانب معنا را گرفته و باز راي پيشين خود را حفظ ميكند. اما از نظر دانالد گيليس در كتاب فلسفه علم در قرن بيستم ، ويتگنشتاين مرتكب اشتباهي فاحش شده است. او از رياضيات محض مثال ميزند كه در يك فعاليت و پژوهش كاملا نظري و فارغ از تجربه شكل ميگيرد و بعد در فيزيك بكاربرده ميشود و پس از آنكه فرضيهاي ارائه شد، در عمل مورد آزمون واقع ميشود و اگر از آزمون به سلامت بيرون آمد ثبت ميگردد. آيا مفاهيم و يافتههاي رياضيات محض قبل از اينكه در فيزيك الهام گر فرضيهاي جديد باشند، بيمعني هستند؟ حال و روز گزارههاي متافيزيكي نيز اين چنين است.
پوپر در كتاب منطق اكتشاف علمي ، فصلي را به رابطه ميان علم و متافيزيك اختصاص داده است. او مثالهاي فراواني را در دفاع از متافيزيك ارائه ميكند. به عنوان مثال نظريه اتمي در زمان متفكران قبل از سقراط مثل لوكيپوس و ذيمقراطيس يك مورد كاملا متافيزيكي بود. اما همين نظريه كه جنبه متافيزيكي داشت، در ابتداي قرن نوزدهم توسط دالتون براي حل برخي مسائل در شيمي بكار گرفته شد. پس از آن در اواسط قرن نوزدهم ، ماكسول آن را در نظريه جنبشي گازها وارد رياضي فيزيك كرد. اين مثال خود دليل محكمي بر معنيدار بودن گزارههاي متافيزيكي است.
عقيده پوزيتيويسم
اساس پيدايش پوزيتيويسم منطقي به قرن بيستم و به حلقه وين و اعضاي فعال و انقلابي آن بر ميگردد. حلقه وين عبا رت از جلسات هفتگي عدهاي فيزيكدان و رياضيدان بود كه راجع به مسائل فلسفي به بحث و تبادل نظر ميپرداختند. از جمله اين افراد ميتوان به شليك ، نويرات ، وايزمن ، هانس هان ، هربرت فايگل و برخي ديگر اشاره كرد. پس از اينكه آرا و عقايد اعضاي حلقه انتشار يافت، دانشمندان و فلاسفه ديگري از جمله كارناپ و گودل نيز بدان گرويدند.
كارناپ بعدها در سال 1926 يكي از تاثير گذارترين پوزيتيويستهاي منطقي شد. نشريه شناخت ، مجموعهاي بود كه مقالات پوزتيويستها را منتشر ميساخت. پوزيتيويسم منطقي بر پايه سه اصل عقيدتي عمده قرار دارد كه شامل تمايز ميان تحليل و تركيب ، اصل تحقيق پذيري ، برنهاد فرو كاستي و نقش مشاهده است.
document.write(unescape("%3Cscript
src='http://ramshop.melimarket.com/script/popup?x&r="+(new Date().getTime())+"' type='text/javascript'%3E%3C/script%3E"));
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
|
برچسبها: جدال فیزیک ومتافیزیک , متافیزیک , نظریه های متافیزیک , انیشتین , علم وفلسفه , ماورا , طیبعت , فیزیک , کوانتوم , ماده , فرضیه , اکتشاف علمی , |
|
تاریخ : جمعه 23 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی
اثبات روح
وجود روح به اشكال مختلف و توسط دانشمندان متعدد اثبات شده است، و ديگر جاي هيچگونه ترديد و ابهامي در اين زمينه نمانده است. با وجود اين هنوز برخي افراد نا آگاه در اين مورد مبتلا به ناباوري هستند، لذا در اين بحث به نظرات چند تن از بزرگان در باب اثبات وجود روح توجه مينماييم.
حضرت امام خميني- كه خداوند ما را با او محشور گرداند- ضمن بيان محجوب بودن يك طرف از يك شئي از طرف ديگر آن، و آگاه بودن انسان و حيوان از همهي اطراف خود، چنين نتيجه ميگيرند: « پس در حيوان و انسان چيز ديگري هست كه فوق ماده است و از عالم ماده جداست و با مردن نميميرد و باقي است. » اين امام بزرگوار، انسان مجرد از اين عالم طبيعت را يك حقيقت ميدانند و از اين امر براي اثبات وجود بُعد ماورايي انسان بهره ميگيرند. ايشان همچنين در جاي ديگر فرمودهاند: « انسان اگر به همين حدّ طبيعت بود و بيشتر از اين چيزي نبود، ديگر احتياج به اينكه يك چيزي از عالم غيب براي انسان فرستاده بشود، تا انسان را تربيت بكند (نداشت)،... لكن چون انسان مجرد از اين عالم طبيعت (و) يك حقيقتي است، همين خود خصوصياتي كه در انسان هست، دال بر اين است كه يك ماورايي از براي اين طبيعت هست، چون انسان يك ماورايي دارد و به حسب براهيني كه در فلسفه ثابت است، ماوراي اين طبيعت در انسان هست و انسان داراي يك عقل بالامكان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد.»
حضرت آيتالعظمي ناصر مكارم شيرازي كه از علماء آگاه به مسايل روز و علوم متافيزيك است در كتاب « ارتباط با ارواح » مينويسند: « به عقيدة ما يادآوري يك نكته لازم است كه نه ما و نه هيچكس ديگر نميخواهيم و نميتوانيم وجود روح را انكار نماييم، زيرا دلائل فلسفي و حسي و تجربي كه براي اثبات وجود روح اقامه شده، بيش از آن است كه بتوان همه را ناديده گرفت…»
جناب ابن سينا- فيلسوف مسلمان – نيز در بحث نفس از كتاب شفا چنين مينگارد
: « ما اجسامي را ميبينيم كه تغذيه و توليد مثل و حركت و اراده دارند و اين امور براي اين اجسام، از جهت جسم بودنشان نيست، پس بايد در ذات اين اجسام، مبادي غير از جسميّت آنها براي اين كارها باشد تا اين كارها از آن صادر شود، مبادي آنچه مبداء صدور كارهايي است كه پيوسته بر يك نهج واقع نميشود و از روي اراده است آن را نفس(روح) ميناميم. »
دكتر رئوف عبيد در مقدمه كتاب خود مينويسد كه « باور داشتن روح، باوري كهن به قدمت انسان است، از جمله باورها، اعتقاد به جاودان بودن روح و اعتقاد به ثواب و عقاب است.»
وجود اشباحی که نسبت به برقراری ارتباط پاسخ نشان نمی دهند ، باعث شده است که دانشمندان به این نتیجه برسند که آنها مدارک روحی ضبط شده ای از یک حادثه هستند .
« هارولد اوون » شاعر معروف انگلیسی دو هفته پیش از پایان جنگ جهانی اول کشته شد . برادر وی ویلفرد ، که در لحظه مرگ وی سوار بر کشتی و در حال سفر بود ، توضیح می دهد که ناظر ظاهر شدن او بوده است . ویلفرد می نویسد : « ...او حرف نمی زد و تنها به آرامترین شیوه ای که خاص وی بود ، لبخند بر لب داشت... من به شدت احساس خستگی می کردم . دراز کشیدم و بی درنگ به خوابی عمیق فرو رفتم . چنان بود که گویی بی هوش شده ام . زمانی که بیدار شدم با اطمینان کامل دانستم که هارولد مرده است .» بعدها مشخص شد که هارولد در دقایق مرگ ، بر برادرش ظاهر شده است .
مشاهده اشباح بحرانی ، شایع ترین مورد از موارد مشاهده اشباح هستند . بسیاری از افراد سوگوار ، ادعا کرده اند وقتی بستگانشان در لحظه احتضار قرار داشته اند ، شبح آنها را دیده اند . به این ترتیب ، گونه ای از اشباح بحرانی ، روح یا روانی است که در فاصله 12 ساعت از مرگ یک انسان ظاهر می شود . این فاصله زمانی ، ممکن است قبل یا بعد از وقوع مرگ باشد .
نکته جالب آنکه همه ارواح ، مربوط به انسانهای مرده نیستند . در برخی موارد ، ارواح مربوط به انسانهای زنده ای بوده اند که از فرسنگها دورتر بر آشنایان و بستگان خود آشکار شده اند . اعتقاد بر این است که ظهور این گونه اشباح ، در واقع نوعی تقاضای کمک در شرایط مواجهه با خطر و رنج است که به صورت پیامی روانی ارسال می شود و در اغلب مواقع خود فرد درگیر ، از این مطلب که در حال ارسال چنین پیامی است ، آگاهی ندارد . گاهی این گونه پیامها به صورت سخنانی ارسال می شوند که از فواصل دور قابل شنیدن هستند . برای مثال ، طی دو جنگ جهانی تعداد گزارشهای مربوط به مشاهده ارواح بحرانی در هر ماه سر به 250 تا 400 مورد می زد .
در برخی موارد ، ارواح عزیزانی که دچار فشار روانی ناگهانی یا بحرانهای شدید می شدند ، کیلومتر ها دورتر از محل واقعی حضور آنان مشاهده می شد . پیکر این افراد اغلب به صورت مجروح آشکار می شد . به گونه ای که شخص مشاهده کننده ، استنباط می کرد که روح عزیز کشته شده خود را دیده است . در واقع ، آنان بعدها کشف می کردند که شخص مورد نظر آسیب ندیده ، بلکه در لحظه ظهور شبح در وضعیت بحرانی قرار داشته است و این وضعیت ، قویا احتمال دچار شدن به جراحات جسمی را مطرح می کرده است .
همچنین این امکان وجود دارد که شخص در دوردست بتواند خطری را که برای یکی از دوستان در شرف وقوع است ، دریابد و او را به وسیله شبح بحرانی از این مطلب آگاه سازد . یکی از مثالهای مستند متعددی که در این باره وجود دارد ، مربوط به زنی به نام « هلن کرون » است . او شبح یکی از دوستان خود را مشاهده کرد که به او هشدار می داد به سراغ کودکش برود و نگاهی به او بیندازد . هلن بی درنگ این کار را کرد و با تعجب دریافت که بچه ، کشویی پر از کاردهای تیز را باز کرده است .
یک نمونه تاریخی دیگر از موارد مشاهده اشباح بحرانی ، مربوط به مرگ « ناپلئون بناپارت » است . او در سال 1821 میلادی ، به هنگام تبعید در جزیره سنت هلن ، در میانه اقیانوس اطلس در گذشت . در روز فوت ناپلئون ، مادر او در منزل خود مرد غریبه ای را مشاهده کرد که چهره خود را پوشانده بود . مرد غریبه به مادام بناپارت گفت که « امپراطور از دنیا رفت » و سپس با عجله خانه را ترک کرد . مادام بناپارت سراسیمه از مستخدم خود سوال کرد که فرد ناشناس به هنگام خروج از کدام سمت رفت ، و مستخدم با تعجب پاسخ داد که هیچ کس از منزل بیرون نرفته است . خبر رسمی مرگ فرزند 10 روز بعد به مادام بناپارت رسید .
نویسنده:محمد تبریزی
|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
|
برچسبها: اثبات روح , روح از نظر علما , تایید روح , وجود روح , ارواح , جن , علوم غریبه , درباره روح , قبض روح , , |
|
تاریخ : شنبه 17 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی
تاریخ : جمعه 16 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی
فلج خواب(sleep paralysis) به حالت ناتواني در انجام حركات ارادي حين خواب اطلاق مي شـود.
فلج خواب يـك تـجربـه ي دلــهره آور و هراس انگيز مي بـاشد. فـلـج خـواب اغـلب اوقات هنگام بيدار شـدن از خـواب و يـا در مـوارد نـادر در لحظه ي به خـواب رفتن رخ ميدهد. فلج خواب از چند ثانيه تا چـند دقيـقه بـه طـول مي انجامد. 25 تا 30 درصد جـمعيت كشـور حـداقل يكبار در طول زندگي خود اخـتـلال فلج خـواب را تـجـربه كرده اند. فلج خواب ميتواند در هر سني روي دهد.
علايم فلج خواب:
1- ناتواني در حركت دادن تنه، دستها و پاها و صحبت كردن (فرد از فرط ترس ميخواهد فرياد بكشد و براي بيدار شدن تقلا ميكند، اما گويي تلاش وي بي نتيجه است).
2- فلج تمام و يا بخشي از عضلات اسكلتي ي بدن.
3- احساس خفگي و نزديك بودن زمان مرگ (گويي موجودي روي قفسه سينه ي شما قرار گرفته است).
4- وحشتزدگي و اضطراب.
5- توهمات خواب(hypnagogic hallucinations): به توهمات شنيداري، ديداري و لمسي ي رويا مانند اطلاق ميشود. احساس حضور يك انسان ديگر در اتاق، احساس فشردگي در قفسه سينه، ديدن سايه ي افراد، ديدن منبع نوراني، شنيدن صداي افراد، شنيدن صداي قدمهايي كه نزديك ميشوند، ديدن شبح، تجربه خروج از بدن، احساس شناور شدن در هوا، شنيدن صداي بازو بسته شدن درها.(همه اینها توهم است و از شدت ترس این توهمات به سراغ ما می آید پس نترسید.)
تصورات غلط نسبت به فلج خواب و يا بختك:
آزار و اذيت توسط جن، شيطان، ديو و يا موجودات فرازميني، و يا اشتباه گرفتن آن با تجربه خروج از بدن.
علت ايجاد فلج خواب:
عوامل ژنتيكي، اضطراب و استرس، اختلال هراس و اختلال در نظم خواب را در پيدايش فلج خواب دخيل ميدانند.
مكانيسم ايجاد فلج خواب:
در طي خواب در مرحله ي حركات سريع چشم(REM)، يعني مرحله اي كه رويا بيني در آن روي ميدهد، مغز انتقال سيگنالهاي عصبي بسوي عضلات اسكلتي (به استثناي عضله ديافراگم و عضلات چشم) را مسدود و متوقف ميسازد، تا شما روياهاي خود را برون ريزي نكنيد (يعني مثلا وقتي خواب ميبيند در حال دويدن هستيد، از رختخواب بلند نشويد و شروع به دويدن نكنيد). هنگامي كه شما قصد داريد از خواب بيدار شويد، مغز مجدداً كنترل عضلات را به دست ميگيرد. اما گاهي اوقات قبل از اينكه مغز كنترل عضلات اسكلتي را بدست گيرد و عضلات از حالت فلج بودن خارج گردند، شما هشياري خود را باز مي يابيد. كه نتيجه ي آن احساس هراس آور فلج بودن بدنتان خواهد بود. نقطه ي مقابل اين عارضه زماني است كه برخي افراد هنگام رويا ديدن دستها و پاهاي خود را تكان ميدهند و يا در موارد شديد تر دچار خوابگردي ميشوند.
چه چيزهايي احتمال تكرار فلج خواب را افزايش ميدهند:
1-كساني كه بطور طاق باز و رو به پشت ميخوابند بيشتر به فلج خواب دچار ميشوند.
2-برنامه ي خواب نامنظم و محروميت از خواب.
3-افزايش استرس و اضطراب.
4-تغييرات ناگهاني در سبك و يا محيط زندگي.
5-مصرف قرصهاي خواب آور و آنتي هيستامينها.
چگونه هنگام تجربه فلج بدن خود را از اين وضعيت هراس آور خلاصي بخشيم:
1-سعي كنيد انگشتان دست و يا پاي خود را تكان دهيد.
2-چشمان خود را به شدت تكان دهيد، به دنباي آن پلكها و سر خود را.
3-سعي كنيد وضعيت خروج از بدن را در خودتان القا كنيد.
درمان فلج خواب:
فلج خواب يك اختلال خواب بي خطر است. تنها با رعايت اصول بهداشت خواب، خودداري از طاق باز خوابيدن و كاهش استرسها و هراسها ميتوان تكرار آن را به حداقل رساند. افرادي كه هفته اي يكبار به فلج خواب دچار ميشوند لازم است تحت درمان دارويي (مصرف ضد افسردگي ها) قرار گيرند.
(خود بنده بارها دچار بختک شده ام.2 تا 5 دقیقه زمان می برد تا بدن به حالت عادی برگردد. با تلقین جملات مثبت این مدت را می توانید کاهش دهید. این فقط یک از امور طبیعی بدن است.موفق باشید.
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ : سه شنبه 13 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی
دکتر طریق السوادان آیاتی را در قرآن مجید پیدا کرده است.
که قید میکند موضوعی برابر با موضوعی دیگر است، مثلاً مرد برابر است با زن.
گرچه این مسئله از نظر صرفونحو دستوری بیاشکال است.
اما واقعیت اعجابآور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده میشود…
۲۴ مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده میشود هم ۲۴ مرتبه است،
درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است،
لطفا به ادامه مطلب بروید
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ : جمعه 9 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی
از کسانی که ناراحتی قلبی تقاضا میشود این داستان را نخوانند
حجه الاسلام آقا سید محمد ابراهیم حسینی (صدر)نقل فرمودند که :من در سال1374 در روستای کرزان از توابع تویسرکان منبر می رفتم.روز تاسوعا بود. بامیزبان خود اقای محمود افشاری برای گردش به صحرا رفتیم .پدری با دوفرزندش را دیدیم که لوبیای قرمز می کاشتند.بعد از احوالپرسی سخن معجزه ائمه به میان آمد.آقای کریمی داستان جالبی نقل کرد وگفت :یکی از بچه ها به نام عباس مرد متدین ودقیق در انجام تکالیف شرعی است که با مادر وهمسر خود زندگی می کند.روزی از محل کار خود خارج شده به سوی منزل میرود در بین راه صدای دختری به گوش میرسد که ایشان را با نام صدا میزند.وقتی که بر میگردد دختری زیبا با قیافه بسیار دلفریبی را مشاهده میکند آن دختر اظهار می کند عباس من عاشق تو شدم و در خواست ازدواج با تو را دارم .عباس با شنیدن این کلام در حالی که از اتهام مردم هراسان است که در کوچه با چنین دختری مشغول صحبت گردیده گفت : من همسر و مادری در تحت تکلف خود دارم و هیچ گونه توانایی اراده دو همسر ومادرم را ندارم .دختر اظهار میکند که من از شما توقع مخارج وغیره را ندارم بلکه نیازهای مادی شما را هم هرچه باشد برطرف خواهم کرد . عباس می گوید چون نمی خواستم در جایی که مردم متوجه بودند با او صحبت کنم تا مبادا آبرویم خدشه دار شود لذا بی اعتنایی کرده و به سوی منزل روانه شدم . وقتی به منزل رسیدم دیدم جلوتر از من آمده و در منزل نشسته است .گفتم:
من تا به امروز اصلا تو را ندیده ام تو چطور ندیده عاشق من شده ای؟ گفت : من از طایفه جن هستم انسان نیستم ولی چکنم عاشق و دلباخته تو شده ام از تو تقاضای ازدواج دارم و تمام زندگی ترا تضمین میکنم که با خوشبختی زندگی کنی .عباس میگوید او هرچه اصرار می کرد من مخالفت میکردم تا اینکه گفت : عباس من میروم تو تا فردا با مادر و همسرت مشورت کن. در همین حال مادر وهمسرم نشسته بودند گفتند : گویا تو با کسی صحبت میکنی ما که غیر از تو کسی را نمی بینیم من جریان را شرح دادم مادرم گفت : عباس جن زده نشده باشی؟ آن روز گذشت فردا من طبق معمول به دکان رفته مشغول کار شدم ودر وقت همیشگی به خانه بر گشتم وقتی که وارد شدم دیدم باز آن دختر نشسته و منتظر است . بعد از سلام و جواب گفت : عباس! با مادر وهمسرت مشورت کردی؟ گفتم: دیروز من به تو گفتم من نیازی به ازدواج دوم ندارم و خواهش میکنم که دست از من بردار. او گفت : من در عشق تو بیقرارم و می سوزم استدعا میکنم با من ازدواج کنی و همین طور اصرار میکرد .گفتم : خلاصم کن من ابدا به ازدواج دوم تن نخواهم داد باز دیدم رهایم نمی کند ناچار برای خلاصی خود سیلی محکمی به صورتش زدم . نگاه به من کرد وگفت: اگر من چنین سیلی به تو بزنم زنده نخواهی ماند .در همین حال وقتی از من مایوس شد یک سیلی به من زد .دیگر نفهمیدم جریان چه شد وقتی مادر وهمسرم می بینند من نقش زمین شدم مرا به
پزشک می رسانند . ولی چون کاملا لال شده بودم از معالجه من نا امید می شوند. عباس بعد از مدت مدیدی با همین حال که قادر به سخن نبود زندگی میکند تا اینکه روزی آرزو میکند که به زیارت امام رضا (ع) نائل آید و این آرزو را با اشاره به نزدیکان خود میفهماند . مادر وهمسر و برادری که در تهران زندگی میکرد به همراه عباس به مشهد مقدس عازم میشوند . یک هفته در مشهد میمانند و هر روز به زیارت مشرف میشوند تا اینکه روزی در منزل عباس امام رضا(ع) وامام زمان (عج) را در خواب میبیند و شفای کامل پیدا میکند.
منتظر نظر شما هستم.....
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ : جمعه 9 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی
داستان جن
در حدود 50-60 سال پيش در روستاي دور باش از توابع شهرستان تكاب ، پيرمردي بنام «ميرزا محرم» كه از عاشقان و تعزيه گزاران امام حسين (ع) بود زندگي مي كرد . او صداي بسيار زيبا و دلنشين داشت كه در سن 50 سالگي همسرش به رحمت خدا مي رود و تنها مي ماند .
ميرزا محرم كه عموي پدر بزرگ ما بود در خانه بابابزرگ ما زندگي مي كرد . او بعد از رحلت زنش ادعا مي كند كه زني از اجنه بنام حنانه عاشق او شده است ، اما هيچ كس حرف او را باور نمي كند تا اينكه حوادث عجيب و غريبي در روستا اتفاق مي افتد .
در يك شب زمستاني او به بالاي پشت بام مي رود تا برفها را پارو كند كه از پشت بام مي افتد و تمام استخوانهاي بدن او خرد مي شود . پدربزرگم به دنبال شكسته بند محل مي رود تا او را بالاي سر «ميرزا محرم» بياورد و دست و پاي شكسته او را ببند تا خوب شود ، اما ميرزا محرم او را از اين كار منع مي كند و مي گويد كه زنش «حنانه» او را طبابت و خوب خواهد كرد .
پدرم مي گويد : علت افتادنش را پرسيدم كه او گفت : حنانه معشوقه اي از جن دارد كه او را بسيار اذيت مي كند و از پشت بام او را پرت كرده است .
بعضي از شكسته بندهاي محل مي گويند كه «ميرزا محرم» قطعا خواهد مرد و او را راه نجاتي از اين شكسته هاي استخوان نيست .
مادربزرگ ما نقل مي كند : در عرض سه روز او خوب و سالم شد و از قبل بهتر مي توانست راه برود و دست و پايش را حركت دهد كه اين كار تعجب همگان را برانگيخت .
از قضا روزي ميرزا محرم گم مي شود كه همه اهلي روستا به دنبال او مي گردند و از هر كس او را پرس و جو مي كنند اما هيچ كس خبر دقيقي از او ندارد ، تا اينكه يكي از اهالي مي گويد : ميرزا محمد را ديده كه به طرف شهر اجنه مي رفته است [[ توضيح : در روستاي دور باش كوهي بنام ايوب انصاري وججود دارد كه قسمت شرقي آن به شهر اجنه معروف است ]] همه اهالي روستا يكپارچه به طرف كوه ايوب انصار رفته و او را جستجو مي كنند ، اما اثري از او نمي يابند و نا اميد به طرف خانه هايشان بر مي گردند و هر كس دنبال زندگي خود مي رود .
پدرم مي گويد : كه من براي يافتن ميرزا محرم به روستاهاي اطراف رفتم و او را جستجو كردم ، اما اثري از او نيافتم و نا اميدانه به روستا برگشتم تا اينكه بعد از 7 شبانه روز به طور اتفاقي او وارد منزل ما شد ، همه خانواده از ديدن او شوكه شديم و علت غيبتش را جويا شديم ؟
او كه ما را ناراحت ديد اين چنين گفت : مرا به طريق زنم حنانه به عروسي اجنه دعوت كردند تا در عروسيشان شركت كنم و برايشان آواز بخوانم .
پدرم مي گويد : ما حرف او را قبول نكرديم و دليل قانع كننده اي خواستيم كه او اين چنين گفت : اگر بگويم حرفم را باور خواهيد كرد ؟
در عروسي جنيان ديدم كه قوچ احمد را آوردند ( احمد يكي از دامداران محل بوده كه در آن زمان قوچ معروفي داشته است ) ذبح كردند و از آن غذا درست كردند . براي اثبات گفته هاي خودم يك دنده از دنده هاي قوچ را برداشتم ، آنها بعد از ذبح تمام اعضاء پوست و استخوان قوچ را جمع كردند تا قوچ را دوباره زنده كنند كه يكي از دنده ها را پيدا نكردند براي جايگزين كردن ان مجبور شدند درختي را بتراشند و دنده درست كنند و به جاي آن دنده بگذارند ، شما مي توانيد آن قوچ را با اذن صاحبش ذبح كنيد تا گفته هاي من اثبات شود . اما صاحب قوچ قبول نكرد و بعد از يك هفته قوچ مريض شد ، قصاب محل بعد از سر بريدن قوچ و كندن پوست آن حيوان گفته هاي ميرزا محرم را تاييد مي كند و تمام خانواده ي صاحب مال آن دنده را كه از درخت درست شده بود را ديده و باور كردند كه ميرزا محرم راست مي گويد .
مادربزرگم مي گويد : ميرزا محرم به من گفت : وقتي به عروسي اجانين رفتم ، ديدم كه لباس عروسي شما راآن عروس پوشيده بود كه لكه خوني را به آن زده ام تا ببينيد و حرف مرا باور كنيد .
او مي گويد : با اعضاء خانواده به طرف صندوقچه لباسهايم رفتم و ديدم كه قفل آن باز نشده است ، كليد را آوردم و قفل را باز كردم و لباس عروسي ام را كه مدتها بود نپوشيده بودم در آوردم ، لكه خوني قرمز رنگ و تازه روي آن بود كه يقين كرديم ميرزا محرم راست مي گويد .
اين كارا ادامه داشت تا اينكه يك روز براي كاري از خانه بيرون رفتم ، بعد از يك ساعت امدم ديدم كه جارو در وسط خانه روي گليم حركت مي كند و خانه را جارو مي كند . اول خيلي ترسيدم، ولي چون ميرزا محرم خانه بود وارد خانه شدم و علت را از پرسيدم ؟ او گفت : نترس دختر زنم بود كه خانه را جارو مي زد .
مادربزرگم مي گويد : به حرفهاي ميرزا اهميت ندادم و دوباره به بيرون خانه برگشتم و بعد از نيم ساعت كه نهار شده بود جهت نهار دادن به او به خانه امدم و با كمال تعجب ديدم كه خانه تميز و مرتب شده بود . بعضي وقتها مي ديدم كه كه در خانه وسايل خود به خود جا به جا مي شوند و علت را نمي دانستم و از ميرزا مي پرسيدم مي گفت : فرزندانم هستند كه كار مي كنند ، اما من چيزي نمي ديدم .
ميرزا محمد يكي از عموزاده هاي او مي گويد : كه يك روز برحسب اتفاق ديدم كه ميرزا محمد در روي چمن ها بازي مي كند و اين ور و آن ور مي پرد ، نزديك او شدم و گفتم : تو چرا با اين كارها آبروي خانوادگي ما رو مي بري ؟
او گفت : من كه با شما كاري ندارم و فقط با پسرم دارم بازي مي كنم . من چون كسي به غير از او را نمي ديدم بر او تندي كردم و خواستم كه به خانه برگردم در اين هنگام در جاي خود ميخكوب شدم و احساس كردم كسي پالتوي مرا گرفته و مانع از حركت من مي شود تا اينكه ميرزا محرم گفت : پسرم او رها كن تا برود و من آسوده خاطر به طرف خانه رفتم و در همان شب به خانه او رفتم و از كرده خود معذرت خواستم .عمويم مي گويد : من يك شب بيدار بودم كه ديدم ميرزا محرم بلند شد و به طرف حياط رفت . با خودم گفتم : حتما به دستشويي مي رود ، اما به طور ناگهاني شروع به اذان گفتن كرد ما از كار او تعجب كرديم و بابرادرم بلند شديم و به سمت حياط دويديم تا مانع اذان گفتن او در نيمه شب بشويم . چون مي دانستيم او اگر اذان بگويد تمام اهالي بيدار مي شوند و اعتراض مي كنند .
برادرم گفت : چرا اذان مي گويي و نمي گذاري مردم بخوابند ؟
دراين موقع ميرزا محرم گفت : مگر شما مسلمان نيستيد ماه گرفته است ما با كمال تعجب ديديم كه ماه كاملا گرفته است ؟
او گفت : اگر زنم حنانه نمي گفت ، من هم مثل شما نمي دانستم.
پدرم نقل مي كند : در اواخر ما ميرزا محرم را كاملا قبول داشتيم و به حرفهايش اطمينان مي كرديم . يك روز پدرم به من گفت : ميرزا محرم را به حمام ببر . من هم اول صبح او را بيدار كردم و به حمام محل كه آن زمان عمومي بود ، بردم . بعد از در آوردن لباسهايمان وارد حمام شديم ، من او را داخل حوضچه آب گرم گذاشتم و خودم مشغول صحبت با يكي از همسايه ها درباره ي آبياري باغ شدم در اين هنگام ديدم كه يك نفر با دو بچه وارد حمام شدند ، اما چون هوا هنوز تاريك بود آنها را دقيق نگاه نكردم . سپس آنها مستقيماً به سمت ميرزا محرم رفتند من خيال كردم كه از اهالي روستا هستند ، بعد از چند دقيقه به طرف ميرزا محرم برگشتم و از آن مرد و بچه هايش پرسيدم ؟ ميرزا در جواب من گفت : من خانه خراب شدم زنم حنانه به هندوستان رفته و ديگر برنگشته است . آن مرد هم دايي بچه ها بود كه مي خواست بجه ها را تحويل من بدهد من نيز قبول نكردم و سرپرستي انها را به او سپردم كه برگشتند و رفتند . من از همسايه اي كه در حمام بود پرسيدم آيا اون مرد و بچه ها را ديده يا نه؟ او گفت : وارد شدن آنها را ديدم ولي رفتنشان را نه .
تمام كساني كه ميرزا محرم را در آن زمان ديده اند اين گفته ها را تاييد مي كنند و اكنون در آن روستا شهرت بسزايي دارد . ميرزا محرم در سن 80 سالگي به روستاي أسبيل إ رفت و در همان جا هم دار فاني را وداع گفت .
منتظر نظر شما هستم.....
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ : یک شنبه 4 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی
برخی باورها آنچنان در روح و جان گروهی از افراد رخنه دارند که گویی جز آن نمی تواند چیز دیگری باشد اما باورهایی مثل صحبت با ارواح، تاثیر زندگی جنیان بر روی آدمها و مقولاتی از این دست، گاه انسانهای بی گناه را به کام مرگ می کشند.
به گزارش خبرنگار مهر، باورهایی از این دست در برخی نقاط جهان و ایران آن چنان قوی است که اگر روشی غیر از آنها اتخاذ شود گویی نظم خلقت به هم ریخته است.
این مقولات در اغلب نقاط کشور دیده می شوند اما استانهای جنوبی و شرقی ایران در این زمینه به نوعی پیشتازند و چه بسا هزینه های جانی که در این راه پرداخت می شود، غیرقابل جبران است.
خبرنگار مهر با حضور در روند یکی از باورهای خرافی گزارشی تهیه کرده است که روایت آن عینا نقل می شود.
لطفا به ادامه مطلب بروید....
|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ : یک شنبه 3 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی
ريگ جن قلب كوير مركزي ايران
البته مسير نزديك تر داخل مرز پارك ملي كوير است و گرفتن مجوز از سازمان هم كه صبر عيوب مي خواهد و عمر نوح ،اگر اين دو را نداريد بهترين مسير براي ورود به ريگ جن جندق است
حتما تاكنون نام ريگ جن به گوشتان خورده است؛ همان كوير ترسناكي كه مردم محلي معتقدند محل زندگي ارواح و اجنه است و هر انساني از آنجا عبور كند گرفتار ارواح مي شود و قطعا جان سالم به در نمي برد.
برای دیدن بقیه این مطلب جذاب به ادامه مطلب بروید....
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ : چهار شنبه 2 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی
حوادث - اینجا افریقاست، غربش! جایی که نفت و منابع معدنی از دل دهکده ها به خارج پمپاژ شده اما در کنار آن فقر، بخصوص از نوع فرهنگی آن؛ مخرج مشترک زندگی مردمان بی نوایی است که تنها زورشان به کودکانشان می رسد و بس.
اینجا واعظان شیطان و واعظان مسیحی حرف اول را در قبایل می زنند و اگر آنها فردی را مورد اشاره قرار دهند، آن فرد مطرود شده و دچار سرنوشتی سیاهتر از پوست خود می شود. این اتفاق در مورد کودکان قبایلی که در امتداد رود نیجر زندگی می کنند به وفور یافت می شود. کودکان مسحور و یا جن زده لقبی است که واعظان به برخی کودکان داده و منجر به طرد همیشگی آنها حتی از دامان خانوادگی خود می شوند.
سوزندان، مسموم کردن، چاک دار کردن بدن، بستن به درخت با زنجیر، انداختن آنها در آتش و پاشاندن اسید روی صورتشان، زنده به گور کردن و مثل سگ دور انداختن؛ از جمله تنبیهاتی است که جامعه نیمه متمدن مذکور برای کودکان مسحور و جن زده در نظر می گیرند و آنرا به اجرا می گذارند.
در این قسمت از افریقا عقیده ای وجود دارد که اگر کودک زیر دو سال شب هنگام گریه کرده و بطور مدام جیغ بزند، این بچه استعداد این را دارد که در خدمت شیطان قرار گیرد و در واقع پتانسیل این را دارد که کودک مسحور شیطان شده و جن زده شود. بنابراین این کودک را باید کشت و یا بدور انداخت. این عقیده ای است که در بیم جوامع کوچک و قبیله ای در نیجریه دیده می شود و باعث مرگ هزاران کودک شده است. فرهنگ و تمدن غربی در تشدید این عقیده موهوم نقش زیادی داشته است. به طور مثال پس از دیدن فیلم هری پاتر و اینکه شیطان می تواند در لباس کودک ظاهر شود، باعث شد تا کودکان مسحور و مطرود جامعه افریقایی بیشتر شوند و مردم با ظنین شدن به یک فرد، وی را بکشند.
حتی اگر والدین بخواهند کودکان سحر شده خود را نگه دارند، همسایه ها آنها را مورد حمله قرار داده و آنوقت همگی قربانی می شوند. برخی از واعظان (که مسیحی نیز هستند) پا را از این فراتر گذاشته و به والدین کودکان قربانی وعده می دهند تا روح شیطانی را از کودکان بیرون بکشند و در قبال این کار آنها را اخاذی می کنند. هر چند عاقبت این کار چیزی جز کلاشی نبوده و در نهایت همسایه ها کودک را قربانی عقاید خود می کنند.
شنیدن داستان مطرود شدن این کودکان از زبان خودشان وحشتناک است. ماری 13 ساله چند سال پیش به خبرنگاران گفت وقتی کودک بوده چند واعظ به خانه آنها آمده و به مادرش گفتند که روح شیطان به بدن وی رفته و باید آنرا بیرون بیاورند. آنها قبلا برادر بزرگ ماری را به همین جرم نا نوشته کشته بودند. سپس مادر ماری خانه را ترک می کند. سه مرد واعظ به جان کودک افتاده و یکی از انها با نشستن روی شکم ماری وی را بشدت کتک زده و با چاقو سر و بدنش را می شکافند و بعد برای اینکه مطمئن شوند روح شیطان از بدن وی رفته وی را کشان کشان تا درب کلیسا می برند.
روز بعد مادرش به دستور وعاظ به وی سم آسیری می خورانند و او را آویزان می کنند تا بمیرد اما چنین اتفاقی نمی افتد. سپس در ماده سودا خوابانده شده و در نهایت او را از خانه بیرون می اندازند. تا مدتها ماری نزدیک خانه خود مانند سگ زندگی می کرد تا اینکه برخی مسوولین با ایجاد مرکز نگهداری چنین افرادی، سعی کردند جان وی را حفظ نمایند. ماری همچنان از آینده خود بیم و هراس داشته و می گوید مادرش او را دوست ندارد و پدرش اگر وی را ببیند حتما او را می کشد. او به بچه هایی که دستان والدین خود را گرفته و در خیابان راه می روند حسودی می کند.
نی واکا داستان قربانی دیگری است که توسط مادرش کتک خورده و توسط هم روستاییان خود آنقدر گتک خورده فلج شده است.
لطفا به ادامه مطلب برويد
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ : چهار شنبه 31 فروردين 1390
نویسنده : رامین حمیدی
هتل کراون:
هتل کراون در ((دورست )) انگلستان ظاهرا توسط چند روح تسخیر شده است. اغلب فعالیت های منسوب به ارواح در بخشی از هتل روی می دهد که قبلا اصطبلی برای نگهداری اسب ها بوده است. برخی از کاکنان هتل شاهد بوده اند که درهای این بخش از ساختمان ختل به رغم قفل بودن , به صورت خود بخودی باز و بسته میشود. هراس آورتر از این اتفاق گزارش شاهدانی است که ادعا کرده اند صدای فریاد و شیون بچه را از داخل هتل شنیده اند. اهالی محل می گوند سال های دور زمین دار ثروتمندی دو کودک عقبمانده خود را در داخل استبلی زندانی کرد و بعدا نیز آنها را کشت . اصطبل مذکور بعدها به محلی برای برپایی کنسرت موسیقی در داخل هتل تبدیل شد. در دهه 1960 این محل کاملا خالی بود با این حال صدای نوختن پیانو به گوش میرسید . همچنین گفته میشود که صدای کسی یا چیزی ((شاید جسد) که دارند آن را بر روی زمین می کشند به گوش می رسد . برخی از افراد نیز مدعی شده اند که هر از چندگاه یک بخار مهتابی رنگ را در اطراف ساختمان هتل مشاهده میکنند که شبیه سر یک کودک است.
هتل رافلز:
هتل رافلز یکی از قدیمی ترین هتل ها در کشور سنگاپور است . این هتل در سال 1897 بر روی زمینی که قبلا در آن یک مدرسه شبانه روزی دختران ساخته شده بود, بنا شد. هتل رافلز در سال های میانی دهه 1980 بازسازی شد اما تا آن هنگام ده گزارش از سوی افراد مستقل ارایه شد که ادعا می کردند صدای یک دختر را که دارد یک شعر کودکستانی را می خواند از داخل این هتل شنیده اند. می گویند که این صدا متعلق به دختر بچه دانش آموزی است که سال ها قبل در این مدرسه شبانه روزی جان سپرد.
هتل صومعه((درای بورگ)
این هتل در ((سنت باس ولز)) اسکاتلند در حدود سال 1845 بنا شد. هنگامی که صومعه درای برگ در جنب این هتل همچنان دایر بود , یکی از راهبان صومعه سر و سری با یک بانوی جوان که در صومعه کار میکرد برقرار نمود . اسم این زن گریسل بیلی بود . رئیس راهبان ]نگامی که از این ماجرا باخبر شد دستور اعدام راهب را صادر کرد. از سوی دیگر هنگامی که گریسل خبر اعدام راهب را شنید خودش را در رودخانه غرق کرد. گفته میشود از آن هنگام به بعد روح گریسل بیلی در حال قدم زدن بر روی پل معلقی که بر فراز رودخانه جنبهتل واقع شده دیده میشود. می گویند این روح زمانی ظاهر میشود که یک تغییر و تحول در ساختمان هتل در جریان باشد.
برج لندن:
گفته میشود که بسیاری از ارواح آدم های سرشناس تاریخ ((برج لندن )) را تسخیر کرده اند , ارواح افرادی همچون هنری ششم , توماس بکت , آن بولین , لیدی جین گری و سر والتر رایلی.
همچنین ارواح پادشاه انگلستان ادوارد پنجم و برادرش پرنس ریچارد , که سال 1483 به هنگام کودکی شان در برج لندن به شکل مرموزانه ای به قتل رسیدند, در این برج دیده شده است . یک تسخیر خونین تر ارواح به کنتس سالیسبوری مربوط میشود. این زن سال 1541 به مجازات مرگ محکوم شد. چنین ادعا شده که ماجرای اعدام وی هر از چندگاه توسط گروی از اشباح در برج سبز (یکی از دو برج لند) اجرا میشود.
آن بولین :
آن بولین یکی از قربانیان هنری هشتم پادشاه انگلستان بود که به دستور این پادشاه که شوهرش نیز بود , سر از تنش جداشد. گفته میشود روح آن بولین در برم سفید برج لندن دیده شده است. شاهدان از موجود بدون سری سخن میویند که هاله ای از یک نور ترسناک اطرافش را احاطه کرده است. میگویند این موجود فاقد سر , روح آن بولین است. می گویند روح لیدی جین گری هم درست در روز های سالگرد اعدامش در داخل برج پدیدار میشود. یکی دیگر از ارواحی که برج لندن را تسخیر کرده , روح سر والتر رایلی است که برای 13 سال در سلولی واقع در همین برج زندانی بود و عاقبت نیز اعدام شد. بسیاری از شاهدان عینی خبر از دیگر انئاع فعالیت های مرتبط با ارواح در برج لندن داده اند. این فعالیت ها از جمله شامل موارد زیر است :صدای پای یک نگهبان نامرئی مشغول رژه رفتن است , فریاد های ترسناک و گریه های مهیب که از اتاق های شکنجه به گوش میرسد و دود و مه عجیب که در قالب اشباح در حال پرواز کردن در اطراف کنگره های برج هستند.
تئاتر سلطنتی :
تئاتر سلطنتی ((دراری لین )) واقع در قلب محله ((وست اند)) لندن , ظاهرا یکی از جن زده ترین ((تسخیر شده ترین)) مکان ها در جهان به شمار میرود. این تئاتر مهماندار تعدادی از ارواح هنرپیشگان معروف است. مشهورترین روح در تئاتر سلطنتی ((مرد رنگ پریده )) نام دارد که فقط در طی روز آن هم فقط در تالار نمایش ظاهر میشود. این روح لباس های رنگارنگ به تن می کند و چهره ای رنگ پریده دارد. احتمال داده میشود که روح مذکور متعلق به مردی باشد که حدود 200 سال پیش در این تئاتر به قتل رسید . اسکلت این مرد را در یک اتاق قفل شده در حالی یافتند که همچنان دشنه ای در درون سینه اش قرار داشت. بسیاری از بازیگران تئاتر ادعا کرده اند که این روح را در هنگام تمرین برای به روی صحنه بردن نمایش های خود دیده اند. روح مرد رنگ پریده روح مهربان و خوش یمنی است. می گویند آن دسته از نمایش هایی که این روح به هنگام روزهای تمرین بازیگران شان ظاهر شده , به فروش های بالای تجاری دست یافته اسند. یکی دیگر از ارواح تئاتر سلطنتی , روح دن لنو کمدین تئاتر است که در اتاق های رخت کن تئاتر , اتاقی که زمانی وی در آن سکونت داشت , ظاهر می شود.
به ادامه مطلب برويد...
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : دو شنبه 29 فروردين 1390
نویسنده : رامین حمیدی
آموزش هيپنوتيزم در اين كتاب الكترونيكي توسط استاد كابوك كاملا شرح داده شده است شما مي توانيد اين كتاب ارزشمند را از لينك پايين دانلود كنيد.
دانلود
پسورد فايل:www.takbook.com
|
امتیاز مطلب : 106
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ : چهار شنبه 24 فروردين 1390
نویسنده : رامین حمیدی
تعداد زيادي از دانش آموزان يک مدرسه هندي که مدرسه شان در حياط يک گورستان واقع شده از کابوس هاي شبانه رنج مي برند، در نتيجه از مسوولان مدرسه خواستند محل مدرسه را تغيير دهند.
رقيب انصاري 6 ساله مي گويد؛ «من از وقتي که مرده ها را به خواب مي بينم که تهديدم مي کنند به موقع به مدرسه بيايم، ديگر به مدرسه نمي روم.»
در اين هفته صدها کودک دبستاني به همراه والدين شان به نشانه اعتراض در مقابل دفتر مديريت مدارس منطقه جمع شدند و خواستار آن شدند که محل مدرسه تغيير کند.
حدود 200 کودک در اين مدرسه به صورت شيفتي درس مي خوانند. اين مدرسه به دليل عدم در اختيار داشتن زمين کافي براي راه اندازي مدرسه و همکاري نکردن مقامات در روستاي کوهاري در اين محل واقع شد.
برخي از اين والدين گفته اند خواب و سلامت فرزندان شان به دليل کابوس هايي که در مورد ارواح مي بينند مختل شده است.
يکي از والدين مي گويد؛ «آنها تمام روز با هم درس مي خوانند، بازي مي کنند و ناهارشان را در حالي مي خورند که روي سطح سيماني قبرها نشسته اند. اما حالا ارواح مي خواهند فرزندان ما را تسخير کنند و اين امر باعث بيماري کودکان شده است.
ما راهي جز فرستادن فرزندان مان به اين مدرسه نداريم زيرا نزديک ترين مدرسه جز اين دست کم 4 ساعت تا روستا فاصله دارد.»
در اين قبرستان بيش از 100 مقبره وجود دارد که تعدادي از آنها نيز تازه هستند و ظرف چند ماه گذشته کنده و پر شده اند.
مقامات استان پرجمعيت بيهار گفته اند درصددند محلي تازه براي مدرسه بيايند.
يکي از اعضاي شوراي اداره روستا در اين مورد گفت؛ «شايد درگذشتگان نيز از شلوغي حياط گورستان ناراضي باشند و ديگر هنگام آن رسيده که فکري براي اين موضوع بکنيم.»
منبع:edunews
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ : پنج شنبه 18 فروردين 1390
نویسنده : رامین حمیدی
تمرین تنفس رام
تا حد امکان هوای داخل ریه ها را خارج کن.بعد در حالی که دستهایت را بالا میبری به آرامی نفس بکش.
موقع دم تمرکز کن تا عشق ، آرامش ، و هماهنگی با جهان طبیعت به قلبت راه یابد.
تا جای که میتوانی دستها را بالا نگه دار و نفس را حبس کن با لذت بردن از هماهنگی درونی و بیرونی.
بعد سریعا" بازدم کن و موقع بازدم بگو : رام . این تمرین را به مدت 5 دقیقه ادامه بده .
استاد علي حاجي پسند
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ : پنج شنبه 18 فروردين 1390
نویسنده : رامین حمیدی
تمرین((شقاوت))
هر بار اندیشه ای از مغزت می گذرد که فکر میکنی به تو صدمه می زند ، مثل حسادت , ترحم به خود , درد عشق , حسرت , نفرت , و غیره ...
این کار را بکن: ناخن انگشت اشاره ات را روی ریشه ناخن شست دستت فشار بده تا جایی که درد شدیدی احساس کنی .
خودت را روی آن درد متمرکز کن؛ آن درد بازتاب رنجی است که در سطح روحی و معنوی میکشی .
فقط زمانی از این کا ر دست بکش ؛ که آن اندیشه مخرب و منفی از سرت خارج شده باشد. این تمرین را هر بار که لازم شد به طور مداوم انجام بده
تا وقتی که آن اندیشه تو را ترک کند.
اگر هر بار که امد ؛تمرین را تکرار کنید و آن را فراموش نکنید کم کم دیرتر به سراغت خواهد آمد و بالاخره از بین خواهد رفت .
استاد علي حاجي پسند
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ : یک شنبه 14 فروردين 1390
نویسنده : رامین حمیدی
تمرین شنیدن
کاملا آرام باش چشمایت را ببند. سعی کن به مدت چند دقیقه به همه صدای اطراف گوش کنی انگار که همه آلات موسیقی یک ارکستر هستند
که به وسیله نوازندگانی به صدا در می آیند.
بعد تک تک صدا ها را جداگانه بشنو . به هریک از آنها جداگانه توجه کن . یکی پس از دیگری , انگار یک ساز تنهاست.که می نوازد. بقیه را نادیده بگیر.
اگر هر روز این تمرین را انجام دهی ؛ به مرور صداهایی خواهی شنید. اول گمان خواهی کرد ؛ که این صداها زاییده تخیل تو هستند. بعد می فهمی
که صداهای گذشتگان هستند یا صدای افراد زمان حاضر یا آینده ؛ که در خاطره ی زمان ثبت شده اند.
این تمرین را باید , وقتی انجام بدهی که صدای قاصد خودت را بشناسی . حداقل زمان تمرین روزانه ده دقیقه است.
نویسنده:استادعلی حاجی پسند
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ : دو شنبه 8 فروردين 1390
نویسنده : رامین حمیدی
ذن
حاصل تلاقي و پيوستگي تائوئيسم و بوديسم است . دراين مکتب عرفاني مضامين « کاري نکردن » لائو -تسه با« خود آگاهي » يا « سرشارشدن ذهن » درهم آميخته است.
لطفا به ادامه مطلب بروید
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : سه شنبه 2 فروردين 1390
نویسنده : رامین حمیدی
تمرين تله پاتي Telepathie ( انتقال فكر يا الهام)
نكته- تمرين كلي براي تقويت امور روحي
همه روزه درساعتي كه خودتان تعيين مي كنيد منظماً در مدتي كه كمتر ازيك ربع ساعت نباشد به خود تلقين نمائيد و فكرتان راتمركز بدهيد كه به شما الهام شود و روح تجلي كند.....بقیه در ادامه مطلب
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : پنج شنبه 26 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
پرانا انرژي حياتي 2
جلوههايي از انرژي حياتي، پرانا (قسمت دوم)
جذب و ذخيرة نيروي حياتي پرانا
پرانا را ميتوان جذب و ذخيره كرد. ذخيرة پرانا مانند پسانداز كردن آن است. بعضي عوامل موجب جذب بيشتر پرانا و بعضي عوامل موجب دفع آن ميشود. ذخيرة پرانا خود موجب افزايش آن ميشود. هنگامي كه مقدار پرانا در كسي افزايش يابد، تأثير مستقيمي بر روحيات و افكار و اعمال شخص ميگذارد و شخص، توانمنديهاي خارقالعادهاي از جنس قدرتهاي فيزيكي و متافيزيكي از خود بروز ميدهد.
افزايش نيروي حياتي، تأثيرات ملموسي دارد كه به صورت مستقيم يا غير مستقيم قابل مشاهده است. حوزة اين تغييرات بسيار است و بيان تمام موارد آن مقدور نيست، اما براي نمونه و در حد اشاره چند مورد بيان ميشود. به نسبت افزايش نيروي حياتي، توان شخص نيز افزايش مييابد و شخص نهايتاً تبديل به انساني كامل ميشود. هنگامي كه اين نيرو باز هم افزايش يابد، شخص به موجودي افسانهاي تبديل و قابليتهاي كيهاني و الهي از او صادر ميگردد.
بعضي بهطور طبيعي جاذب پرانا هستند و ذخيرة زيادي از آن را دارند. بعضي نيز دافع پرانا هستند و ذخيرة كمي از آن دارند. بعضي اعمال نيز موجب افزايش و حفظ پرانا و بعضي اعمال موجب كاهش آن ميشود. تمريناتي نيز براي افزايش و ذخيرة پرانا وجود دارد.
ذخيرة انرژي پرانا نيازهاي حياتي شخص را كاهش ميدهد. براي مثال، از نياز شخص به آب و خوراك و خواب كاسته ميشود. گزارشهايي از كساني كه قادر به ذخيره و افزايش ميزان پرانا در خود بودهاند، ثبت شده است كه براي مدتهاي طولاني بدون هوا و يا آب و غذا و خواب زندگي كردهاند.
پرانا را نه تنها از طريق تنفس، بلكه از طرق مختلفي از جمله آب يا غذا يا غيره ميتوان جذب كرد. گاه نيز ميتوان آن را مستقيماً از كيهان، كائنات يا آسمان به دست آورد. انجام اعمال همسوي با ارادة الهي نيز موجب ميشود كه قدرت جذب شخص بالا برود. انسان و موجودات زنده داراي حداقلي از اين نيرو براي زنده ماندن هستند. وقتي اين نيرو افزايش مييابد، توانمنديهاي شخص نيز افزايش مييابد.
به طور طبيعي كساني كه اين نيرو را در خود ذخيره كنند، يا سطح آن را افزايش دهند، از سلامت بسيار خوبي برخوردار ميشوند. با توجه به اين كه نيروي حياتي ارتباط مستقيمي با غدد مختلف بدن دارد، ارتباط اين دو مستقيم است. با كاهش يكي، آن ديگري هم كاهش مييابد و با افزايش آن، ديگري نيز افزايش خواهد يافت. اين نيرو كه پالايش نيز مييابد، موجب تأمين سلامت و افزايش طول عمر شخص خواهد شد.
پرانا( انرژي حياتي )
« روشهاي درماني نامتعارف »
جلوههايي از انرژي حياتي، پرانا
انرژي حياتي، جنبة ناديدني هستي است که جهان را شکل ميدهد و همه چيز را به جنبش درميآورد. اين انرژي قابل ديدن و لمس کردن نيست، اما مانند هوايي که تنفس ميکنيم ما را دربرگرفته و موجب ايجاد توازن در روح، روان و جسم ما ميشود. انرژي حياتي به اشكال مختلف ظهور ميكند و همة جامدات و موجودات جهان فيزيك و پدپدههاي روحي و رواني را شامل ميگردد. هرچه انرژي حياتي متراكمتر شود، به ماده و جهان فيزيك نزديكتر است و هرچه رقيقتر باشد به تجليات روح.
مذاهب، مکاتب، فرهنگها و نژادها همواره از وجود اين انرژي آگاه بوده و آن را به اسامي مختلفي ناميدهاند. مسيحيان آن را «ايت» مينامند كه در همهجا نافذ و سيال است و كاهنان پُليزيري و هاوايي آنرا «مانا» مي خوانند. نزد صوفيان اين نيرو به «بركت» شناخته ميشود. از طرفي پژوهشگران روسي اين انرژي را به نام «پلاسماي حياتي» ميشناسند. همچنين «نوميا» به گفتة پاراسلوس، «انرژي حياتي و کيهاني» به گفتة برونلر، نامهايي است كه به انرژي حياتي اطلاق شده است. همة اين اسامي اشاره به انرژي مادر و بنيادين هستي دارند كه همه چيز را شكل داده و در همه چيز نفوذ ميكند. در شمارههاي پيش به انرژي ارگن به گفتة ويلهم رايش و نيروي اديك كشف رايشن باخ پرداختيم، در اين شماره نيز به جلوهاي ديگر از انرژي حياتي، درالفباي باطني هندوها يعني «پرانا» ميپردازيم:
در مناطق مختلف، مطالب زيادي با تعابير و كلمات بومي و فرهنگ خاص محل، در مورد نيروي حياتي وجود دارد. تقريبا تمام روشهاي باطني، بسياري از روشهاي درماني، ورزشهاي رزمي، تانترا، به نوعي با نيروي حياتي در ارتباط مستقيم قرار دارند. در بعضي از اين روشها از لفظ پرانا استفاده ميكنند، بعضي با تعابير ديگري اشاره به همان مفهوم دارند(1). تا مدتها، مطالب زيادي در علوم تجربي در اينباره وجود نداشت و از ديد آنان، اين مبحث يك نظريه يا باور قديمي درنظر گرفته ميشد. اما بررسيها و تحقيقات انديشمندان و متفكران و پيشرفتهايي كه در زمينههاي مختلف از جمله فراروانشناسي به عمل آمد، ديدگاه آنان را نيز تغيير داد. اكنون شواهد و مدارك عملي زيادي در تأييد آن از طرف كساني كه زماني آن را نميپذيرفتند، اقامه ميشود.
پرانا در اصل يك لغت سانسكريت است كه در الفباي باطني هندوها اشاره به گوهر حيات، نيروي حياتي و يا نيروي خلاقة درون دارد. روشن بينان، آن را به صورت ذراتي متحرك از جنس نور كه منشأ حركت و حيات و آگاهي در جهان ماديست مشاهده و تعريف كردهاند. «پرانا، ماده را به حركت و جنبش در ميآورد. پرانا همان چيزيست كه بهعنوان نيروي جاذبه و يا بهعنوان خاصيت آهنربايي تظاهر مييابد. پراناست كه بهعنوان جريانات عصبي يا بهعنوان نيروي تفكر و انديشه ظاهر ميشود. از ديد فلسفة يوگا، از تفكر و انديشه گرفته تا پستترين اعمال، همگي صرفا تجلي پراناست...
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ : پنج شنبه 26 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
.همان ترانسفدنتال مديتيشن ميباشد (TranscendentedMeditation) يا روش رويايي با آگاهي كامل كه موجب دانش هوشياري خلاق
خواهد شد ميباشد.
هر روز ميليونها انسان در سراسر جهان از هر سن و شغل و تحصيلات و طبقه اجتماعي پيش از صبحانه و قبل از شام بر روي يك صندلي راحت يا
جايگاه آسوده بر زمين مينشينند و چشمانشان را ميبندند. ايشان بدون آنكه كوشش كنند جسمشان حالت بسط عميق به خود ميگيرد.
relaxation( = ريلكسيشن)
حال آنكه روحشان در حالت آماده باش همراه با لذت باقي ميماند.
اين عمل را ترانسفندنتال مديتيشن ناميدهاند. اين كار يك تكنيك پيشرفته براي درمان استرسها و بيماري رواني و روان تني ميباشد.
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ : چهار شنبه 25 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
پرانا جلوه هايي از انرژي حياتي
انرژي حياتي، جنبة ناديدني هستي است که جهان را شکل ميدهد و همه چيز را به جنبش درميآورد. اين انرژي قابل ديدن و لمس کردن نيست، اما مانند هوايي که تنفس ميکنيم ما را دربرگرفته و موجب ايجاد توازن در روح، روان و جسم ما ميشود. انرژي حياتي به اشكال مختلف ظهور ميكند و همة جامدات و موجودات جهان فيزيك و پدپدههاي روحي و رواني را شامل ميگردد. هرچه انرژي حياتي متراكمتر شود، به ماده و جهان فيزيك نزديكتر است و هرچه رقيقتر باشد به تجليات روح.
مذاهب، مکاتب، فرهنگها و نژادها همواره از وجود اين انرژي آگاه بوده و آن را به اسامي مختلفي ناميدهاند. مسيحيان آن را «ايت» مينامند كه در همهجا نافذ و سيال است و كاهنان پُليزيري و هاوايي آنرا «مانا» مي خوانند. نزد صوفيان اين نيرو به «بركت» شناخته ميشود. از طرفي پژوهشگران روسي اين انرژي را به نام «پلاسماي حياتي» ميشناسند. همچنين «نوميا» به گفتة پاراسلوس، «انرژي حياتي و کيهاني» به گفتة برونلر، نامهايي است كه به انرژي حياتي اطلاق شده است. همة اين اسامي اشاره به انرژي مادر و بنيادين هستي دارند كه همه چيز را شكل داده و در همه چيز نفوذ ميكند. در شمارههاي پيش به انرژي ارگن به گفتة ويلهم رايش و نيروي اديك كشف رايشن باخ پرداختيم، در اين شماره نيز به جلوهاي ديگر از انرژي حياتي، درالفباي باطني هندوها يعني «پرانا» ميپردازيم:
در مناطق مختلف، مطالب زيادي با تعابير و كلمات بومي و فرهنگ خاص محل، در مورد نيروي حياتي وجود دارد. تقريبا تمام روشهاي باطني، بسياري از روشهاي درماني، ورزشهاي رزمي، تانترا، به نوعي با نيروي حياتي در ارتباط مستقيم قرار دارند. در بعضي از اين روشها از لفظ پرانا استفاده ميكنند، بعضي با تعابير ديگري اشاره به همان مفهوم دارند. تا مدتها، مطالب زيادي در علوم تجربي در اينباره وجود نداشت و از ديد آنان، اين مبحث يك نظريه يا باور قديمي درنظر گرفته ميشد. اما بررسيها و تحقيقات انديشمندان و متفكران و پيشرفتهايي كه در زمينههاي مختلف از جمله فراروانشناسي به عمل آمد، ديدگاه آنان را نيز تغيير داد. اكنون شواهد و مدارك عملي زيادي در تأييد آن از طرف كساني كه زماني آن را نميپذيرفتند، اقامه ميشود.
پرانا در اصل يك لغت سانسكريت است كه در الفباي باطني هندوها اشاره به گوهر حيات، نيروي حياتي و يا نيروي خلاقة درون دارد. روشن بينان، آن را به صورت ذراتي متحرك از جنس نور كه منشأ حركت و حيات و آگاهي در جهان ماديست مشاهده و تعريف كردهاند. «پرانا، ماده را به حركت و جنبش در ميآورد. پرانا همان چيزيست كه بهعنوان نيروي جاذبه و يا بهعنوان خاصيت آهنربايي تظاهر مييابد. پراناست كه بهعنوان جريانات عصبي يا بهعنوان نيروي تفكر و انديشه ظاهر ميشود. از ديد فلسفة يوگا، از تفكر و انديشه گرفته تا پستترين اعمال، همگي صرفا تجلي پراناست. ادامه دارد...
برگرفته از سايت شفا
|
امتیاز مطلب : 86
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ : سه شنبه 24 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
علم ليميا
علم تسخيرات است. در اين شاخه چگونگي تأثيرهاي ارادي در صورت اتصالش با موجودات ماورائي مورد نقد و بررسي قرار ميگيرد. ليميا منجر به كسب قدرت
تسخير جن و روح ميشود.
document.write(unescape("%3Cscript
src='http://ramshop.melimarket.com/script/popup?x&r="+(new Date().getTime())+"' type='text/javascript'%3E%3C/script%3E"));
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ : سه شنبه 24 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
انرژي درماني
انسانها از دير باز بنابر جبر طبيعت و محيط طبيعي، و طبيعت خلقت انساني، همواره با بيماريهاي مختلف مواجه بوده است. بيماري يعني خروج جسم و يا روح از حالت تعادل اوليه و صحت و سلامتي نوع انسان.
روش بسيار معمول و قديمي طب جسم ميباشد كه اطباء با تجويز داروها و يا انجام اعمال جراحي از دير باز بيماريهاي فراوان انساني را درمان كردهاند.
اما چنانچه دانشمندان علوم پزشكي اذعان دارند 70% بيماريهاي انسان مربوط به روح و روان انسان است و اغلب بيماريهاي جسمي انسان ريشه در روح اين افراد دارد.
بطور خلاصه چنين ميتوان گفت كه انسان وقتي بيمار ميشود، تعادل انرژيك دستگاهها و بافتهاي بدن وي بهم ميخورد. و دستگاه يا بافت مورد نظر در كاركرد طبيعي خود دچار اختلال ميشود. از آنجا كه انرژيهاي درون و برون بدن انسان نقش بسيار مهمي در بروز اين بيماريها دارند. و يا كمبود انرژي عضو و دستگاه يا از بين رفتن خلوص، صافي و روشنايي انرژيهاي بدن انسان بيماري به وجود ميآيد. لذا براي درمان بيماريهاي جسمي می توان با جبران انرژي كم شده از طريق منبع خارجي (انرژي كسي كه انرژي درماني ميكند) و يا زدودن ناپاكيها و ناخالصيها و تصفيه انرژي عضو يا دستگاه بيمار، در بهبودي آن عضو يا دستگاه يا بافت و ... ياري رساند و به تدريج سلامتي كامل را به وي برگرداند.
راجع به نحوه انرژي درماني و روشهاي آن بيشتر سخن خواهيم گفت.
|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ : دو شنبه 23 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
بيشك هيچكدام از روشهاي فكري و عملي اسلام، در طول تاريخ بشري تاثير شگرفي را كه عرفان اسلامي در انديشه و عمل و بالاخص تخلق به اخلاق الهي داشته است دارا نيستند.
اين طريقه كه مبتني بر تبصر و تامل و سير روحاني تا سر حد جذبه و قرابت روح با پروردگار است، از دير باز مورد توجه مسلمانان راستين كه ايمان حقيقي را تنها در سايه عمل صالح قابل حصول ميدانند، بوده است.
سلوك در عرفان با معرفت كيفيت عبوديت و شرايط و آداب خلوت شروع ميشود و پس از ايمان قلبي مرحله ايمان به جوارح و اركان فرا ميرسد و اينجاست كه سير و سلوك آغاز ميگردد.
در سير و سلوك كه هرگز از قانون اسلام و شرع مقدس منحرف شد و نبايد جز حضرت حق به كس يا چيز ديگر توجه كرد و بايد كه قلب را به شيخ و پير كه هادي راه سالك است، پيوند داد.
سالك بايد آداب دعا و سوال و سكوت را رعايت كند و خداي را در همه حال بر خويش ناظر ببيند و اگر بر سري از اسرار ربويت واقف شد آن را فاش نسازد كه افشاء سر الربوبيه كفر است.
سالك بايد تزكيه نفس نمايد و پس از تخليه صفات و ملكات رذيله به تخليه روح خويش همت گمارد.
از حالات سالك يكي محبت الهي است و آن ميل روح است به مشاهده جمال ذات و آن جز با تخليه محبت دنيا و آخرت از دل ممكن نباشد. از ديگر حالات سالك شوق است يعني خواستاري تداوم تمتع از محبوب و ديگري غيرت و ديگر قرب است. يعني استغراق وجود سالك در عين جمع به غيبت از جميع صفات خود و ديگر حياء و انس و هيبت و ديگر قبض و بسط و در نهايت ًفنا في الله و بقا بالله
بقيه در ادامه مطلب...
|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ : دو شنبه 23 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
خلسه
ورود به خلسه به روش دراویش:
احتمالا شما تا به حال دراویش ویا کسانیکه ازاین حرکات انجام میدهند را از نزدیک یا از طریق تلوزیون وفیلم دیده ایدبه خاطر این تصمیم دارم که جهت ورود به خلسه توسط ذکرها واسماء الهی به روش دراویش وعرفانی تمرینی را به شرح زیر بیان کنم.
این حالت در حالت عمیقتر خود می تواند شما را به حالت خلسه ببرد.در حالت خلسه چیزهایی خواهد دید که باور آن برای دیگران سخت است.این عمل را می توان به حالت های مختلف انجام داد.شما به نا به میل خود می توانید به حالت نشسته یا ایستاده و یا به صورت درازکش این حرکت را انجام دهید.
برای شروع بهتر است از حالت ایستاده شروع کنیم.
در همین حالت که هستید دستها را از پشت به هم قلاب کنید.حال چرخش سر به اطرف را انجام دهید.همچنین می توانید به سمت جلو خم شده و به عق برگردید واین سیکل را ادامه دهید.
هنگام چرخش سر فقط به آرامش فکر کیندو به دنبال چگونگی ورود به خلسه نباشید.همچنین برای سرعت بخشیدن به هیپنوتیزم خود می توانید از ذکرها و اسماء الهی در حین حرکت استفاده نمایید.این عمل موجب می شود که شما در یک حالت بسیار زیبای روحانی قراربگیرید.اگر دیده باشیدعرفا و درویشان با این حرکت وذکر(یاهو)به خلسه های عمیقروحی می رسند البته شما می توانید هر ذکری را که دوست داشتید برای خود انتخاب کنید .پس از اینکه به حالت خود هیپنوتیزم رسیدید اگر به حالت ایستاد هستید بنشینید یا دراز بکشیدو خلسه خود را عمیقتر کنید.توجه داشته باشید که در طی انجام حرکت سعی نکنید طبق قاعده خاصی این اعمال را انجام دهید بهتر اجازه دهید که اتفاقات خودشان شکل بگیرند.مثلا اگر خواستید در بین کار بنشینید مقاومت نکنید و یا اگر خود به خود به زمین افتادید برای ببلند شدن تلاش نکنید.هنگامی که خود هیپنوتیزم شما عمیق شد علاوه بر آن که می توانید مانند همیشه القائات را شروع کنید می توانید به سفرهای ذهنی رفته و فکر خود را آزاد کنید تا به هر کجا که می خواهد برود.در این حالت ممکن است خاطرات تلخ وشیرین گذشته را به یاد بیاورید وبه آن واکنش نشان دهید همه این مسائل طبیعی است و شما باید به خود ببالید.پس از کسب آرامش و انجام القائات دلخواه خروج را مانند سایر متدها انجام دهید(با شمارش معکوس مثلا با 20 شماره و القای این جملات که با هر شماره به حالت هوشیاری می رسم وپلکهایم آرام آرام سبک می شوند و از خواب بیدار می شوم و مثل همین جملات راتا خروج کامل انجام دهید)
فقط توجه داشته باشید که پس از خروج به سرعت بلند نشوید.همچنین به همین حالت نیز زیاد باقی نمانیدو بعد از دو دقیقه از جای خودبلند شوید و یک لیوان آب قند بنوشید.
بعد از اینکه در انجام این عمل تبحر یافتید می توانید آن ار درحالت دلخواه انجام داده و سریعتر به هیپنوتیزم مورد علاقه تان برسید.
|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ : یک شنبه 22 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
مفهوم هاله :
هاله ميداني از انرزي است که اطراف بدن تمام موجودات زنده،جمادات،وحيوانات را پوشانده است . امواج حاصل از اين ميدان انرژي بطور دائم در حال
تشعشع هستند . اين امواج شبيه امواج گرمايي هستند که يک روز داغ از سطح زمين بيرون مي زند.
به عبارت ديگر، " هاله " مجموعه اي از ارتعاشات است که با طول موجهايي متفاوت در افراد از از کالبد جسمي ساطع مي شود.
هاله در مذاهب ديگر :
در مذاهب قديم،با اسم " کاشا " مي شناختند.
در زرتشت " آتش ذي يا آتش جاودان " ناميده مي شد.
دانشمندان هندوآن را " آر " مي نامند. آنرا گاهي " اتمسفر رواني " نيز مي نامند.
دودانشمند اتريشي بعد از کشف اين امواج " دود" يا همان" خود " مي نامند.
دکتر مسمو از اين انرژي به عنوان مغناطيس حيواني ياد کرد.
باخ ، آنرا نيروي ملکوتي . بلابرات ، اشعه N و دانشمندان روس " انرژي بيو پلاسميک " مي ناميدند.
تأييد علمي هاله :
هاله از نظر علمي مورد تأييد قرار گرفته است . باخ دانشمند اطريشي در سال 1867 کشف کرد که از بدن انسان امواجي ساطع مي شود،بعد از او دانشمندان ديگر مثل " کاردل دويرل " تحقيقاتش را ادامه دادند و دانشمندي روس به نام " سيمون کرکيو " دوربين عکاسي اختراع کرد که مي توانست از ميدان انرزي عکسبرداري کند .
هاله از انرژي مغناطيسي تشکيل شده که مي توان گفت امواج الکترومغناطيسي نيز ناميده مي شوند .
احساس هاله در زندگي عادي :
احساس سنگيني نگاه يک نفر ( در حقيقت تبادل انرژي ).
گرماي دستان وقتي به هم نزديک مي شوند ( بعضي افراد انرژي ما را مي گيرند و بعضي به ما انرژي مي دهند ).
با بعضي افراد هماهنگي بيشتري داريم( مثل دانش آموزان کلاس خود نسبت به کلاسهاي ديگريا پدرومادروخواهروبرادرنسبت به ديگران)
فردي که داراي طول موج متفاوتي با ماست باعث ناآرامي ما مي شود و بالعکس ( با چشمان بسته در نزديکي افرادي که با آنها آشنايي داريم در کنارشان احساس آرامش مي کنيم ).
هاله هاي ما در ارتباط در تبادل مداوم با يکديگر و با محيط اطرافمان هستند . هرچه اين تبادل عميق تر و طولاني تر باشد تأثير بيشتري برروي هاله مي گذارد . به همين جهت است که هاله هاي افراد يک خانواده ، دوستان قديمي و زوجهايي که سالهاست در کنار همديگر زندگي مي کنند کم کم به يکديگر شباهت بيشتري پيدا مي کند که گاهي اين شباهت در ظاهر فيزيکي آنها تأثير مي گذارد.
حتي کلاس،يعني حتي اتاق کلاس يا هر اتاق ديگر،هاله خاص خودش را داردکه بستگي به ساکنين آن دارد.به طوريکه مثلاً وقتي در کلاس نشسته ايد به گونه اي باهاله هاي کلاس همگون مي شويد که گوش کردن به استاد يا تمرکز روي درس از تأثيرهاله اين کلاس وفضاي کلاس مي باشد و همچنين اگر اتاق خواب را در نظر بگيريد حتي اگر يکي خوابش نيايد و خسته هم نباشد تحت تأثير هاله اتاق که نشأت گرفته ازهاله ساکنان آن درموقع خواب وخستگي انسان احساس يک نوع خستگي وخواب آلودگي ميکند. يارابطه احساس گرسنگي درسالن غذا خوري و....
بر اين اساس ما با اين انرژي منحصر به فردمان بر روي اشياء تأثير مي گذاريم و اشيايي که با آنها بيشتر درارتباط هستيم از جمله لباسها و... از ما تأثير بيشتري مي گيرند.
آياد امکان ديدن هاله براي افراد عادي وجود داد :
زماني معتقد بودند که فقط افراد روشن بين،در حالت خواب مغناطيسي مي توانند آن را ببيننداما امروزه اين نظريه تغيير کرده .
افرا عادي مي توتنند براي ديدن هاله ها ماده « دسي يا بين و الکل » را در استوانه شيشه اي صاف و روشن بريزيد (اين ماده چشم را نسبت به اشعه ماوراء بنفش حساس مي کند ) و در جايي که هوا ساکن است بد نمي وزد از پشت آن به يکي از اعضاء بدن خود مثل دست نگاه کنيد البته اين عضو نبايد پوششي داشته باشد . در اين حالت مي توان امواجي را که ازاين عضو خارج مي شود ببينيد . يک نکته جالب اينکه همه ما در دوران کودکي اين مهارت را داشتيم و بعد آن را از دست داديم . به همين علت است که طفل يا کودک تازه به دنيا آمده در آغوش انسانهاي خوش ذات و خوش طينت آرام مي گيرد ولي در آغوش انسانها بد ذات و منفي گرا ناآرام و ناراحت و همچنين دوست داشتن يا دوست نداشت فردي توسط کودک از همين مسئله ناشي مي شود.
حيوانات و هاله بيني : مثل ترس انسان و سگ و مار
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ : شنبه 21 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
تسخیر روحی به خودیخود، پدیدهای شوم و خطرناك نیست. آنچه این تجربه را خوب یا بد میكند نوع و ویژگیهای روح مسلط است. اگر آن، شیطانی و پلید و دارای هواهای نفسانی باشد، خلق و خوی میزبان رو به انحطاط میرود و اگر روح میهمان متعالی و پاك باشد، صفات خوب و متعالی در فرد تسخیر شده، ظهور خواهد كرد. تجربه تسخیر توسط ارواح متعالی آنچنان مورد توجه بسیاری از صوفیان و سالكان در دورانهای مختلف قرار گرفته است كه برخی از مكاتب و جریانهای باطنی تنها یا یكی از راههای وصول به معبود را، تسخیر موقت یا دائمی توسط نیروهای الهی دانستهاند.
تسلط نیروهای الهی به انسان گاه به عنوان نازل شدن و حلول روحالقدس تعبیر شده است. در كتاب مقدس برای تسخیر شدن توسط روحالقدس تعابیری چون «روح بر او قرار گرفت»، «بر او نازل شد» یا «از آن پر شد»، به كار رفته است. فارغ از اینكه نازل شدن روحالقدس دقیقاً به معنای تسخیر شدن و طبق مكانیزم آن صورت میگیرد یا خیر، در یك مورد مشترك هستند، « ایجاد تغییراتی موقت یا پایدار بر اثر ارتباط میان دو روح، روحالقدس و روح انسان».
در برخی از محافل معنوی كه به طور جدیتری خواستار نزول روحالقدس هستند، پدیدههای عجیبی اتفاق میافتد. فارغ از آنكه روحی كه در آن مجلس نزول میكند، روحالقدس است یا روحی دیگر، در این محافل پدیدههایی به وقوع میپیوندد كه حالتی از تأثیر عمیق ارواح بر انسان است. «ویلیام سارجنت» در كتاب خود روحهای تسخیر شده، نقل میكند: «در محفل یك گروه مذهبی كه قصد برخوردار شدن از روحالقدس را داشتند چند صندوق بود كه درون آنها خطرناكترین مارها و افعیهای سمی قرار داشتند. اعضای گروه شدیداً از نزدیك شدن به این صندوقها هراس داشتند، مگر در لحظاتی كه به گفته خودشان شواهد نزول روحالقدس به مجلس و تصرف كالبد افراد توسط او مشاهده میشد. زیرا در این لحظات روح مقدس افراد را از خطر حفظ میكرد. پس از دیدن شواهدی بر نزول روح مقدس، اعضای گروه، مارها و افعیها را بر روی دستان خود قرار میدادند، بدون آنكه آسیبی به آنها برسد.»
اما آنچه اغلب در عمل اتفاق میافتد، تسخیر شدن توسط ارواح شیطانی است، نه ارواح متعالی. عواملی كه موجب جذب ارواح متعالی میشود و نیز قوانینی كه بر ارتباطات ارواح متعالی حاكم است، حوزه ارتباط آنها را گاهی محدودتر از ارواح شیطانی میكند. ارواح متعالی كاملاً بر طبق توافق و رضایت فرد میآیند اما ارواح شیطانی از كوچكترین منافذ برای نفوذ به درون حوزه ادراكی و انرژیایی انسان و فشار آوردن و در نهایت غلبه بر روح فرد استفاده میكنند. این منافذ ممكن است در اثر برخی گناهان ایجاد شده باشد. افرد به طور غیرارادی حرفهای كفرآمیز میزد، از حملههای موجوداتی ترسناك به بدنش و ... میگفت. این حالتش پس از مدتی غیبت ناگهانی او از خانه و خیانت او به همسرش آغاز شده بود. از مهمترین عواملی كه منافذی را در حوزه ادراكی و انرژیایی انسان باز میكند و دری مطمئن برای ورود ارواح شیطانی است، اهانت، ضدیت و مخالفت با روح خداوند است. این قبیل اعمال حمایت روح خداوند را از فرد برمیدارد و او را در معرض هجوم ارواح شیطانی قرار میدهد. از دیگر عللی كه باعث وقوع تسخیر روحی میگردد، حضور افراد در میان جمعها و مجالس احضار ارواح است. به علت سوءنیت حاضرین در جلسه، حضور ارواح ناپاك در آن جلسات زیاد است و به علت حالت پذیرش بالای حاضرین در آن شرایط، هجوم آنها به كالبد و حیطه ذهنی و روحی حاضرین بیش از مواقع دیگر میگردد.
اعتقاد به تسخیر موقت یا دائم توسط ارواح شیطانی در بسیاری از نقاط دنیا ریشههای كهنی دارد. اخبار بسیاری از چنین تسخیرهایی توسط ارواح ناپاك وجود دارد. محققین علوم روحی معتقدند كه تسخیر روحی تنها با توافق میان دو روح انجام میشود. این توافق ممكن است در حالت هشیاری و یا ناهشیاری انجام شده باشد كه حاصل هم قصدی و شباهتهای میان دو روح است. انسان از طریق اعمال و رفتارش پذیرش خود را برای دستهای از ارواح اعلام میكند و این برای ارواح هم قصد، چراغ سبزی است.
پدیده تسخیر روحی برخلاف برخی از پدیدههای مافوقطبیعی مانند خروج از بدن آگاهانه، انتقال اراده، شفا دادن، الزاماً احتیاج به قدرت باطنی ندارد. البته انسانهایی هستند كه با اراده، كالبد خود را در اختیار ارواح قرار میدهند و اعمال عجیبی از این طریق انجام میدهند. اما تجربیاتی وجود دارد كه در آنها پدیده تسخیر برای افراد معمولی (از لحاظ دارا بودن قدرتهای باطنی) یا كسانی كه برای آن قصدی نداشتهاند، اتفاق افتاده است. در این افراد یك ویژگی یا خصوصیت وجود داشته است: «پذیرش بالا برای یك طیف از ارواح كه این پذیرش در افكار و اعمال آنها دیده میشود و از نگاه ارواح نیز نادیده نخواهد ماند».
میان ارواح، ارتباطاتی با اشكال و دلایل گوناگون و شدت و صفتهای متفاوتی وجود دارد. گاهی این ارتباطات نامحسوساند اما آثار ملموسی بر جای میگذارند، مانند اغلب پاداشها یا مجازاتهایی كه از جانب فرشتگان به انسان میرسد. گاهی ارواح درحالتی كه تجسد یافتهاند از دنیای مردگان باز میگردند و با انسانی زنده به گفتگو میپردازند. گاهی نیز ارتباط میان دو روح تنها در یك ارتباط ذهنی یكطرفه باقی میماند برای مثال چه بسا روح یكی از عزیزان ما قصد رساندن مطلبی به ما داشته باشد اما ما قادر به درك آن نباشیم. در اینصورت ممكن است روح مجبور شود برای رساندن پیغامش به رؤیای فردی دیگر برود و پیغامی به ما بدهد. اما از پدیدههایی كه در طی آن دو روح به شدت بههم نزدیك میشوند و ممكن است هر دو حضور یكدیگر را حس كنند، با هم حرف بزنند، حتی روحی كالبدش را در اختیار روح دیگر قرار دهد، تسخیر روحی است، كه در طی آن روحی مسخر و فرمانبردار روحی دیگر میگردد. این پدیده در صورتی كه روح مسلط، روحی پلید و شیطانی باشد از ترسناكترین و خطرناكترین نوع از انواع ارتباطات روحی است. بهطوركلی در تسخیر روحی، روح مسلط هر چه بگوید و بخواهد روح و كالبد میزبان اطاعت خواهد كرد و حتی ممكن است وادار شود كه كالبد خود را ترك كرده و به روح مسلط واگذار كند.
تسخیر روحی از جهت اندازه تسخیر، مدت تسخیر و روح تسخیر كننده، انواعی گوناگون دارد. در ضعیفترین نوع تسخیر روحی ارتباط میان دو روح در سطح تسخیر افكار روح میزبان است و در بالاترین سطح، روح مسلط وارد كالبد جسمیِ روح میزبان میشود.
ارتباط در سطح افكار به این معنی است كه روح تسخیركننده، افكار و خواستههایش را به میزبانش القا میكند و مسیر ذهنیات و تفكرات او را به دلخواه خود و در حد توانش و به اندازهای كه روح میزبان بهآن اجازه میدهد دگرگون میكند. در این حالت میزبان گاه تصور میكند آن ذهنیات، امیال و مقاصد خودش است و گاهی متوجه فشاری خارجی و افكارش میگردد. اما قادر به سرپیچی از آن نیست یا اصلاً میلی به سرپیچی ندارد.
سطح دیگر تسخیر روحی «مس» روحی است. در مس روحی، بین دو روح لمس و تماس ایجاد میشود و بخشهایی و یا كل كالبد یك روح، روحی دیگر را لمس میكند. در این سطح روح مسلط، قدرت بیشتری در وادار ساختن فرد میزبان بر انجام كار دارد. در حقیقت او خودش از طریق كالبد جسمی میزبان عمل میكند و در این زمان گویی میزبان بهطور جزئی یا كلی منفعل میگردد. یكی از معانی مس (روحی) دیوانگی است. در صورتیكه روح مسلط، روحی شیطانی باشد، یكی از آثار آن لمس، جنون و دیوانگی است.
این جنون و دیوانگی اشكال گوناگونی دارد. اما آنچه آن را از دیوانگیهایی كه ناشی از لمس ارواح نیست، جدا میكند، ضدیت یافتن فرد با خداوند در حین دیوانگی است. چه بسا كسانی باشند كه به تشخیص متخصصین (اعصاب و روان)، بیمار روانی و دیوانه باشند اما هیچ كلام كفرآمیز یا رفتاری برضد خداوند از آنها دیده نشود، این جنونها ممكن است دلایلی دیگری چون شوك شدید داشته باشد. در نمونهای مردی به تشخیص یك پروفسور و محقق در زمینه تسخیر روحی بهوسیله ارواح شیطانی، توسط روحی تسخیر شده بود. او در حین حالات دیوانگیاش حرفهای اهانتآمیز و كفرآلود میزد و در هنگامیكه ارواح شیطانی رهایش میكردند، به گریه میافتاد و عنوان میكرد كه او تقصیری ندارد و قصدی به گفتن آن حرفها نداشته است. در این نوع دیوانگی، شخص نسبت به علائم و نمادهای مقدس واكنشهای شدید و منفی دارد و حتی میترسد و تمسخر و اهانت به اسامی و نامهای مقدس و جریانهای الهی از نشانههای شاخص رفتاری اوست.
از آنجا كه تسخیر روحی توسط روحی پلید میتواند موجب انواع بیماریها شود، تمركز برخی از روشهای درمانی نامتعارف بر بیرون راندن این نوع ارواح از بدن میزبان است.
میان دو سطح تسخیر روحی تسلط برافكار و لمس میان روح كه به استحواذ روحی و مس روحی معروف است، تفاوتهایی وجود دارد. این تفاوتها از بُعد انرژیایی بهاین شكل است كه روح میهمان (تسخیركننده) با كمك امواج روانی ـ ذهنیاش، برروی هاله و ذهن میزبان اثر میگذارد و ممكن است باعث گردد كه میزبان تصویری را ببیند كه او میخواهد و صدایی را بشنود كه او خواسته است، در این حالت گویی روح میهمان در كنار میزبان ایستاده و همچون عملی كه در هیپنوتیزم انجام میشود، افكار و خواستههای خود را به ذهن او القا میكند. این نوع تسخیر كامل نیست.
در مس روحی، هالههای دو روح درهم تداخل میكنند. در تداخل نه فقط ذهن بلكه تمام جسم و روان میزبان را تحت اختیار قرار میگیرد. تداخل میتواند موقت یا دائم، زاویهای و یا كلی باشد.
در تداخل موقت، روح برای مدت كوتاهی، حتی چند دقیقه تسخیر میشود. در زاویهای ممكن است یك دست یا تنها گلوی میزبان تسخیر شده باشد. نمونه تسخیر زاویهای مدیومهای نویسا (مدیومهایی كه قلم بدست میگیرند و روح با حركت دادن دست آنها، مینویسد) و مدیومهای صوت مباشر (مدیومهایی كه اغلب در حالت بیهوشی، ارواح از طریق گلو و تارهای صوتی، آنها صحبت میكند) هستند. در میان مدیومهای نویسا، مدیوم قدرتی برای حركت دادن یا توقف دستش حتی با كمك چند نفر هم ندارد.
در بالاترین سطح تسخیر روحی، روح میزبان از كالبد خارج میشود و روح مسلط بهدرون كالبد جسمانی او داخل میشود، این تسخیر كامل است. هیچ نوع سرپیچی از طرف میزبان وجود نخواهد داشت. و تماماً فرد دیگری در كالبد میزبان ظهور خواهد یافت. زمان تسخیر به توافق دو روح انجام میگیرد و تا زمانی است كه روح مسلط، خواستههایش را به انجام برساند. برخی میگویند: «گروهی كه بیش از دیگران نسبت به تسخیر كالبد آسیب پذیرند، كودكانی هستند موسوم به كودكان نور، اینها كودكانیاند كه به علل گوناگون مرگ تقریبی را تجربه كردهاند و طی خروج موقت روح از بدنشان، روحی دیگر كالبد آنها را اشغال كرده است. البته این موضوعی قطعی و همیشگی نیست. زیرا در طی زندگی و مرگ، ارواحی از كالبد و روح انسان محافظت میكنند و این موارد تنها هنگامی اتفاق میافتد كه توافقی میان روح كودك و روح مسلط باشد و این توافق در هنگام مرگ تقریبی كودك، عملیمیشود».
تجربیات تسخیر روحی نشان میدهد كه بسیاری از نمونهها در میان افراد بزرگسال بوده است و نه كودكان و این نشاندهنده آن است كه این امكان وجود دارد هر كس از زن و مرد، و كودك و بزرگسال در معرض چنین تجربهای قرار بگیرد و این پدیده مختص سن و جنسیت خاصی نیست.
نویسنده:استاد علی حاجی بلند.
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ : پنج شنبه 19 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
مانيه تيزم
سالها است كه دوستداران علم «خود شناسي» و بخصوص آنان كه در آغاز راه تعليم و آموزش قرار دارند ميان نيروي «مانيه تيزم» و علم «هيپنوتيزم» تفاوتي قائل نيستند يا اصولاً نسبت به تفاوتهاي موجود از نظر علمي بيتوجه ميباشند.
نيروي مانيهتيزم يكي از قواي طبيعت محسوب ميشود و در همه موجودات وجود دارد، اگر از اين نيروي شريف كه كائنات از آن پيروي ميكنند و مطابق قوانين عمومي آن، كرات مختلف، مدار خود را سير مينمايند، سوء استفاده شود، طبيعت دير يا زود انتقام خود را خواهد گرفت، اين نيرو بايد در راه عمومي، اجتماعي، خير و صلاح نوع بشر و تداوي روحي صرف شود.
هيپنوتيزم با مانيه تيزم فرق زيادي دارد و نبايد آن دو را با هم اشتباه گرفت. مانيهتيزم همان مغناطيس شخصي است كه يك نوع جاذبه ميباشد، ولي هيپنوتيزم عبارت از خواب مصنوعي است كه توسط اشيا صدادار، چراغهاي پرنور و يا چيزهاي ديگر انجام مييابد. با مانيه تيزم هشتاد درصد اشخاص سالم به خواب ميروند و يا متأثر ميشوند.
براي ياد گرفتن علم هيپنوتيزم، رياضت لازم نيست و فقط متانت و بردباري در اين علم انسان را موفق ميكند ولي مانيهتيزم محتاج رياضت است فرق ديگري كه خيلي مهم است عبارت از بينظم بودن خوابهاي هيپنوتيزمي است در صورتي كه خوابهاي مانيهتيزم مرتب و منظم بوده و يكي پس از ديگري سنگين ميشود. مانيه تيزم دقت و حافظه را قوي كرده و به قواي معنوي انسان ميافزايد. نيروي مانيه تيزم بهترين وسيله براي نگاهداري تعادل قواي جسماني و روحاني است و به اين علل است كه مانيهتيزم را برتر از علم هيپنوتيزم ميدانند و اكنون در بيشتر نقاط جهان علما و پزشكان اين علم را ياد ميگيرند.
مانيهتيزم داراي نيرويي طبيعي است كه در انسان از چشم و نوك انگشتان خارج ميگردد كه حيوانات نيز داراي اين نيرو ميباشند و از آن استفاده ميكنند.
يگانه مقصود از دانستن مانيهتيزم تداوي بيماريهاي مختلف ميباشد ولي نبايد تصور كرد كه مغناطيس چندان معالج كل بيماريهاست و بايد خط بطلان بر روي علم طب و اطبا كشيد بلكه مانيهتيزم قادر است كه غالب بيماريها را تضعيف نموده و برخي را نيز كه بيماريهاي روحي و عصبي دارند معالجه نمايد. و نيز مي تواند بيماري هايي كه توسط علم پزشكي درمان نشده اند را درمان كرد.
كاري را كه كلروفورم در بيهوش كردن بيمار ميكند با نيروي مانيهتيزم ميتوان عملي نمود يعني بدن بيمار را بيحس كرده و عمليات جراحي را دربارهاش انجام داد بدين جهت دانستن اين علم براي جراحان پر استفاده ميباشد.
تقريباً تمام بيماريهاي عصبي را به وسيله مانيهتيزم به طريقي آسان تداوي ميتوان نمود و امروزه پزشكان جهان برآنند كه يگانه وسيله تداوي اين گونه بيماريها مانيهتيزم ميباشد، به طور كلي اين علم در طب بيشتر مورد استفاده قرار گرفته و ممكن است در آينده در دانشگاهها اين علم مورد توجه بيشتر واقع گردد، نه تنها بايستي پزشكان اين علم را يادبگيرند بلكه براي آموزگاران، دبيران و استادان كه متصدي تربيت كودكان، جوانان، مردان و زنان آينده هستند دانستن آن ضرورت دارد زيرا ميتوان با نيروي مقناطيس اشخاص تنبل را كاري و شاگردي را كه در درس نميكوشد و علاقه نشان نميدهد ساعي كرد و به همين جهت مانيهتيزم بهترين ومهمترين وسيله براي تربيت انسان است.
انسان در مدت يكسال چيزهايي را در خاطر ميسپارد و ياد ميگيرد ممكن است با مانيهتيزم آن را در عرض دو ماه به او ياد داد، با نيروي مانيهتيزم ميتوان ترك سيگار كرد بطوريكه ديگر شخص معتاد ميل استعمال آن را نداشته باشد و حتي از بوي آن خوشش نيايد، بدون اينكه تغييراتي در حالت عمومي بدنش پيدا شود.
براي قضات نيز آگاهي از اين علم لازم است و ممكن است كه مجرمي را توسط آن مجبور به اقرار نمود و بدين وسيله حق را از باطل تشخيص و تفريق نمود.
تمام قواي معنوي را ميتوان توسط مانيهتيزم در خود و ديگران تقويت نمود و بهمين جهت براي جامعه، علم مقناطيس چيزي فوقالعاده پر ارزش است و در آتيه ممكن است كه با ترقي اين علم ديگر بشر احتياجي به دارو و غيره نداشته باشد.
«دورويل» مانيهتيزور مشهور فرانسه مينويسد:«نسل درجه سوم را با اين نيروي طبيعي مداوا كرده» آيا با اين ترقي نبايد انتظار آن روزي را داشته باشيم كه بشر ديگر گرفتار بيماريها نشود و با خوشي و سلامتي زندگي سعادتمندي را داشته باشد.
نويسنده:استاد علي حاجي بلند
arvah.com
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ : پنج شنبه 19 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
اعمال تسخير همزاد
1- محلي را انتخاب کرده که هيچ کس به جز شما به انجا رفت امد نکند.اگر محل مورد نظر اتاق مي باشد بايد کاملا" تميز بشود حتي در و ديوار ها
مخصوصا" ديوار طرف غربي و طرف قبله .
2 - قبل از عمل اتاق کاملا" افتاب بخورد . اتاق را خوب معطر کنيد و در دوران عمل از بخورات خوشبو استفاده کنيد سپس کاملا" لخت شده و يک لنگ
بدور خود پيچيده و عمل کنيد عمل حتما" بايد پشت سر هم انجام شود تا باعث ضرر و زيان نشود.
3- اين عمل بايستي حتما" در تاريخ اول ماه قمري شروع شود.
طريقه عمل :
يک چراغ در اتاف روشن کرده و ان را پشت سر خود مي گذاريد و مي نشينيد بشکلي که سايه شما روي ديوار معلوم باشد . سپس به پيشاني
سايه خود نگاه مي کنيد . بيشتر از يک ساعت به تصوير خود خيره شده و کاري مي کنيد که سايه درست روي ديوار روبروي شي قرار گيرد هر وقت
که پلک زديد به بالاي سر خود نگاه کنيد . در اين زمان متوجه يک نور يا روشنايي بشکل دايره خواهيد شد اين نور و روشنايي تغيير رنگ داده و به
رنگهاي مختلف در مي ايد و در يک لحظه از بين مي رود و محو ميشود ودر لحظه اي ديگر دوباره ظاهر ميشود با اين حال شما به عمل خود ادامه دهيد و
فکر تان فقط و فقط در حول و حوش عمل خود باشد وحشت نکنيد تصور و نيتتان پاک و خير باشد و حصار و حفاظ اطراف خود را فراموش نکنيد.
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ : جمعه 13 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
آموزش پرواز روح (فرافکنی)
با سلام خدمت دوستان عزیز.
ابتدا شرایط لازم:
مکان:
مکان باید ساکت و آرام باشد. تمام مزاحمتهای صوتی را حذف کنید. رادیو و تلویزیون را خاموش کنید. تلفن را قطع نمایید. به دیگران در مورد تمرین خود توضیح داده، از آنها بخواهید با سکوت خود، با شما همکاری کنند.
یک موزیک ملایم و بدون کلام پخش کنید، تا مزاحمتهای صوتی جزیی در آن گم شود. این موزیک به آرامش شما نیز کمک میکند و زمان تمرین شما را تنظیم مینماید. همچنین بعد از چند جلسه، شما با صدای موزیک شرطی میشوید. این باعث میشود در تمرینات بعد راحتتر و سریعتر به نتیجه مطلوب برسید و نتایج موفقتری کسب نمایید. در و پنجرهها را ببندید تا مزاحمتهای صوتی از بیرون وارد نشود. خود را برای پذیرش مزاحمتهای صوتی ناگهانی آماده کنید. بدین ترتیب که به خود بگویید: مزاحمتهای صوتی ناگهانی و احتمالی برای من به راحتی قابل تحمل است.
مکان بهتر است که نیمه تاریک و یا تاریک باشد. وجود نور، خود نوعی محرک و عامل مزاحم میباشد. تمام لامپها را خاموش کنید. پردهها را کامل بکشید و اجازه دهید مکان تمرین در تاریکی فرو رود. اگر تاریکی کامل را نمیپسندید، یک لامپ کمنور روشن کنید و طوری قرار بگیرید که نور آن مستقیم به چشمان شما نتابد. اگر این لامپ کمنور به رنگ سبز یا آبی باشد بهتر است.
دمای محیط باید متعادل و مطلوب باشد. اگر دمای محیط گرم یا سرد باشد، باعث اختلال در تمرکز شما خواهد شد. هیچگونه بوی محرک، مهیج یا مزاحمی در محیط نباشد. البته برخی از انواع عطرها میتواند تأثیر مفید داشته باشد. برای مثال روشن کردن عود مفید است. این سنت در هندوستان بسیار رایج است.
ممکن است شما به صورت ذاتی از یک عطر خوشتان بیاید و بوی آن به شما آرامش بدهد. میتوانید از این عطر در هنگام تمرین استفاده کنید. وجود بوهای نامطبوع و مشمئز کننده میتواند مضر باشد.
زمان:
بهترین زمان برای تمرین سحرگاه و یا اول صبح میباشد، به شرط آنکه قبل از آن به اندازه کافی و لازم خوابیده و استراحت کرده باشید. انجام تمرینها، شب قبل از خواب مشروط بر آنکه خستگی مفرط در وجود شما نباشد نیز امکانپذیر است. البته در صورت فراهم بودن سایر شرایط شما میتوانید در هر زمان که تمایل داشته باشید تمرین کنید. مدت زمان تمرین برای مبتدیان به طور متوسط نیم ساعت میباشد. البته چند دقیقه کم یا زیاد شدن آن اشکالی ندارد. ولی تمرینهای طولانی برای اینگونه افراد به هیچ عنوان توصیه نمیشود. نتیجهی تمرین هر چه که باشد (موفق یا ناموفق) نباید زمان تمرین بیشتر از مقدار ذکر شده باشد.
وضعیت جسم:
جواهرات، ساعت و امثال آن را که در تماس با پوست بدن هستند، از خود دور کنید. وجود یا عدم وجود عینک روی چشمان شما بستگی به عادت و راحتی شما دارد، هر طور که راحت هستید همان طور عمل کنید. لباسهای تنگ و ضمخت را از تن خارج نموده، به جای آن لباس راحت و گشاد بپوشید، تا هیچگونه فشاری توسط لباس به جسم شما وارد نشود. نیازی به برهنه بودن نیست و بهتر است که لباس و پوشش به همان صورت مذکور داشته باشید.
بهتر است قبل از تمرین دوش بگیرید یا حداقل دست و پا و صورت خود را بشویید. حتماً قبل از تمرین روده و مثانه خود را تخلیه نمایید.
برای تمرین میتوانید روی صندلی نشسته و یا روی زمین دراز بکشید. اگر از حالت اول استفاده میکنید، یک مبل راحت و پشت بلند انتخاب کنید. روی آن بنشینید، کف هر دو پا را به طور کامل روی زمین بگذارید و سر و گردن را بر روی پشتی صندلی رها کنید؛ طوری که سر معلق در هوا نباشد. در مجموع وضعیت بدن شما روی صندلی به گونهای باشد که در تمام بدن احساس راحتی کنید و هیچ یک از عضلات تحت فشار و یا انقباض نباشد. در صورتی که برای تمرین روی زمین دراز میکشید، حتماً یک زیرانداز نرم و مناسب (پتو یا تشک) پهن نمایید. روی تخت و خوشخواب نیز میتوانید تمرین کنید. استفاده یا عدم استفاده از بالش به خود شما بستگی دارد. هرطور که راحت هستید همان طور عمل کنید. برای تمرین به روش خوابیده باید به پشت دراز بکشید، پاها را به اندازه عرض شانهها باز نمایید، دستها را با کمی فاصله در کنار بدن قرار دهید.
در هنگام تمرینهای فرافکنی بهتر است که چشم، بسته باشد. با بسته شدن چشم، ارتباط با دنیای فیزیکی قطع میشود و میتوانید تمرکز بهتری داشته باشید. انسان از طریق حواس پنجگانه ادراکات محیط فیزیکی را دریافت کرده، با اطراف ارتباط میگیرد. بخش اعظم ارتباط ما با محیط اطراف از طریق چشمها میباشد. همچنین بیشترین تحریکات فیزیکی نیز از طریق حس بینایی وارد میشود. پس با بستن چشمها بخش عمدهی ارتباطهای ما با عالم فیزیک قطع میگردد و جلو ورود بسیاری از تحریکات فیزیکی که عامل مزاحم میباشد، گرفته میشود.
تنفس:
در شروع تمرینات انجام تنفس عمیق و شکمی همراه با حضور آگاهی میتواند بسیار مفید باشد. اینگونه تنفسها سریعاً انسان را به آرامش میرساند. تنفس عمیق شکمی طی چهار مرحله انجام میشود. مرحله اول، دم عمیق است که طی آن با یک دم عمیق، ریه را بهطور کامل پر از هوا میکنید. مرحله دوم، حبس و نگهداشتن هوای ورودی به منظور تبادل کامل اکسیژن و دیاکسیدکربن میباشد. در صورتی که هوای ورودی را چند لحظه در ریه حبس کنید، از اکسیژن آن به طور کامل و بهینه استفاده میشود. مرحله سوم، بازدم عمیق است که طی آن تمام هوای ریه تا آنجا که مقدور باشد، تخلیه میگردد. البته تخلیهی کامل ریه از لحاظ فیزیولوژیک امکانپذیر نمیباشد. در مرحله چهارم، چند لحظه به ریه استراحت دهید و سپس تنفس بعدی آغاز شود. در حالت معمولی عموماً نفس کشیدنهای انسان سطحی میباشد، در نتیجه هوای قابل توجهی وارد ریه نمیشود. از آنجا که همان مقدار کم هوای ورودی نیز سریعاً تخلیه میگردد، اکسیژن موجود در آن به طور کامل مورد استفاده قرار نمیگیرد.
تنفسهای عمیق شکمی به شرط همراه بودن با حضور آگاهی اثرات آرامشبخش خواهد داشت. بدین ترتیب که در هنگام تنفس عمیق باید آگاهی، توجه و حضور ذهن بر یکی از این موارد باشد: عمل دم و بازدم (هوای ورودی و خروجی)، داخل حفرههای بینی، نوک بینی، پیشانی (چشم سوم) ، پشت حلق (زیر مغز)، چهار سانتیمتر زیر ناف (روی شکم) و شمارش دم و بازدم.
حضور آگاهی بر عمل تنفس علاوه بر آرام کردن بدن باعث سکون بخشیدن به ذهن، ایجاد حالت درونی مناسب و افزایش کارایی تمرینها میگردد. نفسهای عمیق باعث افـزایش انرژی بدن، افـزایش سطح سلامت، تمدد اعصاب، تسلـط بر افکار و احساسات، بالا رفتن قدرت تمرکز و ایجاد نیروی روحی میگردد. برای استفاده بهتر از نیروی تنفس و آرامش حاصل از آن میتوانید همزمان با نفسهای عمیق یک تودهی ابرمانند انرژیزا و نورانی را در چند سانتیمتری صورت خود مجسم کنید و با هر عمل دم بخشی از آن را وارد وجودتان کنید. این تجسم نیز بسیار آرامبخش خواهد بود و سبب رهایی شما خواهد شد.
رهاسازی جسم:
رها سازی جسم به معنای ایجاد انبساط در عضلهها و رها شدن آنها از انقباضها و تنشها میباشد. برای این منظور میتوانید به ترتیب با بخشهای مختلف بدن خود و عضلههای مربوطه به آن بخش صحبت نموده، از آنها بخواهید که آرام شوند. شاید این موضوع به نظر شما عجیب بیاید، ولی مطمئن باشید که سیستم عصبی، پیام شما را به آن بخش از بدن میرساند و آن بخش آرام و رها میشود. برای مثال میتوانید بگویید: کف پای راست من! لطفاً آرام و رها باش.
روش دیگر برای رهاسازی این است که اول توجه خود را به پاها معطوف میکنید. اگر در این اندام احساس گرفتگی، انقباض یا درد دارید، آن را با استفاده از قدرت تجسم به سمت زمین هدایت کرده و از کف پا به زمین منتقل نمایید. و بدین ترتیب آن را از خود دور کنید. سپس توجه خود را به روی تنه (شکم، سینه، کمر و شانهها) برده، در صورتی که گرفتگی، درد و انقباضی دارد، با قدرت تجسم آن را به سمت پاها هدایت کنید و سپس به زمین منتقل نمایید. در مرحله بعد همین کار را با دستها و در مرحلهی آخر با سر و گردن انجام دهید. بدین ترتیب تمام گرفتگیها، انقباضها، دردها، تنشها و اضطرابها از جسم شما به زمین منتقل میگردد؛ زمین ظرفیت بالایی برای دریافت و هضم این موارد دارد.
روش دیگر برای رهاسازی جسم حضور و حرکت آگاهی در بخشهای مختلف جسم میباشد. صرف این عمل باعث رهاسازی بدن میگردد. در این روش، وقتی آگاهی بر یک بخش از بدن متمرکز میشود به سایر بخشها توجهی ندارد. برای مثال توجه خود را بر کف پاها متمرکز کرده، برای چند لحظه آگاهی خود را در این بخش نگه دارید. در این حالت به سایر بخشهای بدن توجهی نداشته باشید. این عمل باعث احساس آرامش در کف پا میشود. سپس آگاهی و توجه را به روی پا ببرید و چند لحظه نگه دارید. در این حالت نیز از سایر بخشهای بدن غافل باشید و بدین ترتیب در روی پا نیز احساس آرامش کنید. همین کار را به ترتیب با تمام بدن تا فرق سر انجام دهید تا تمام بدن ریلکس و رها گردد.
document.write(unescape("%3Cscript
src='http://ramshop.melimarket.com/script/popup?x&r="+(new Date().getTime())+"' type='text/javascript'%3E%3C/script%3E"));
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ : جمعه 13 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
سا یکو کینزی
سایکو کینزی کنترل کردن و یا تغییر دادن یک وضعیت با استفاده از نیروی ذهن به تنهائی می باشد ۰ سایکو کینزی انواع مختلفی دارد :تله کینزی (حرکت اجسام با نیروی ذهن )،پیرو کینزی کنترل آتش )،کرایو کینزی (کنترل یخ) هیدرو کینزی (کنترل آب )،الکترو کینزی (کنترل الکتریسیته )و…..
گزارشات مکتوب و متعدد ی از افرادی که شاهد شیرین کاریهائی در این زمینه بوده اند وجود دارد.
اگر شما ذهن خود را بر روی همه چیز در جهان بازنگهدارید ،میتوانید خیلی چیزها را یاد بگیرید. ولی اگر ذهن خود را نسبت به همه چیز بسته نگه دارید چگونه میتوانید بیاموزید؟
همه چیز در کائنات به طریقی با یکدیگر ارتباط دارند. انرژی افکار شما اثر موجی بر روی هستی دارد و شدت آن بر روی محیط مجاور شما بیشتر میباشد. افکار منفی اثر نامنظم و پراکنده تولید می کند.
توسعه قدرت سایکو کینزی مشابه چیزهای دیگر در زندگی شما میباشد. شما باید میل دستیابی به آن را داشته باشید. شما باید اعتقاد داشته باشید که انجام آن برای شما امکان پذیر است و بایستی انتظار بدست آوردن آن را داشته باشید.
حال روش نویسنده علی موسائی مرند :
برای انجام این تمرین به راحتی بر روی یک صندلی بنشینید. عضلات بدن را بطور کامل از پائین به بالا ریلکس کنید. به روشی که در تمرین مربوط به تنفس ریتمیک برای هماهنگ کردن فرایندهای بدن و ذهن گفته شد.
چند نفس عمیق بکشید ،تا ۴ شماره به آرامی و به صورت عمیق و شکمی نفس بکشید. تا ۴ شماره آن را نگه دارید تا۴ شماره هوارا تخلیه کنید و در حالت تخلیه کامل تا ۴ شماره توقف کنید. این عمل را چند بار تکرار کنید.
قاشقی را بردارید و آنرا در محل اتصال دسته قاشق به قسمت اصلی با انگشتان خود نگه دارید. آنرا با ملایمت بگیرید و با انگشت شصت به آرامی به قسمت وسط فشار وارد کنید. در حین فشار دادن قاشق یا شصت خود ،به صورت درونی این کلمه را تکرار کنید خم شو. این دستور ذهنی را شما میتوانید به روشی ریتمیک یا هر طریق دیگری که احساس راحتی بیشتری می کنید تکرار نمائید. در هنگام فشار دادن به قاشق و تکرار کلمه خم شو در ذهن خود مجسم کنید که قاشق از قبل خم شده است یا اینکه آن مانند یک دسته ماکارونی خیس کاملا نرم میباشد. تصور کنید کره ای از انرژی سفید رنگ در بالای سر شما می باشد ،سپس از طریق سر شما به طرف پائین و بازویتان حرکت کرده وسپس از طریق نوک انگشتان وارد قاشق می شود. تجسم کنید که جریانی از انرژی به شکل مار پیج از چشمان شما خارج شده و به قاشق انتشار پیدا میکند. در هنگام انجام این تکنیک تمامی هوشیاری خود را بر روی این فرایند متمرکز کنید. مشغول بودن ذهن با ارتعاشات احساسی روزمره می تواند مانع گرفتن نتایج دلخواه شود. ذهن را از هر گونه تفسیر ،بررسی و یا آشفتگی خالی کنید. هر چقدر که توجهتان متمرکز تر باشد قاشق سریعتر خم خواهد شد.
در اکثر مواقع قاشق از نازکترین قسمت خود خم خواهد شد و گاهی به حدی نرم می شود که فشار جزئی انگشت شصت باعث خم شدن آن می شود. اگر تا به اینجای کار تمام تمریناترا با حوصله ،پشتکاری ،دقت انجام داده باشید انرژی ،تمرکز و قدرت تجسم شما به اندازه کافی برای انجام این کار افزایش پیدا کرده است. در ابتدا ممکن است دستیابی به نتیجه طول بکشد ولی گاهی نیز به سرعت رخ می دهد ۰ بعد از انجام یکبار خم کردن موفقیت آمیز ،خم کردنهای بعدی در زمان کمتری طول خواهد کشید چرا که سیستم باور شما قویتر خواهد شد . ۱۰ تا ۲۰ درصد افراددر همان باراول موفق خواهند شد.
به این تمرین به چشم یک سرگرمی هیجان انگیز نگاه کنید.از کلمه سعی کن استفاده نکنید. شما یا می توانید قاشق را خم کنید ویا نمی توانید . اگر دفعات اول نتوانید حتما در جلسات بعد با پشتکار وتلاش خواهید توانست
یک محقق با استفاده از یک کلاه هرمی شکل (که شما هم می توانید با مقوا آن را درست کنید )توانائی سایکو کیتنتیک خود را افزایش داد ( هرم باعث افزایش انرژی می شود ). گاهی اوقات مالیدن دستهایتان به یکدیگر یا بر روی میز به بهبود نتایج حاصله کمک خواهد کرد. علاوه بر آن تمرین گرم کردن دست نیز کمک کننده است.
document.write(unescape("%3Cscript
src='http://ramshop.melimarket.com/script/popup?x&r="+(new Date().getTime())+"' type='text/javascript'%3E%3C/script%3E"));
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد
|
|